دیوان حافظ – چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد

چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد

چو باد، عزمِ سرِ کویِ یار خواهم کرد
نفس به بویِ خوشش مُشکبار خواهم کرد

به هرزه بی می و معشوق عمر می‌گذرد
بِطالتم بس از امروز کار خواهم کرد

هر آبروی که اندوختم ز دانش و دین
نثارِ خاکِ رهِ آن نگار خواهم کرد

چو شمعِ صبحدمم شد ز مهر او روشن
که عمر در سر این کار و بار خواهم کرد

به یادِ چشم تو خود را خراب خواهم ساخت
بنایِ عهدِ قدیم استوار خواهم کرد

صبا کجاست؟ که این جانِ خون گرفته چو گُل
فدای نَکهَتِ گیسویِ یار خواهم کرد

نفاق و زَرق نبخشد صفایِ دل حافظ
طریقِ رندی و عشق اختیار خواهم کرد





  دیوان حافظ - خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

خاک را از خاصیت اکسیر اگر، زر می‌کند
ساقیا می‌ده، که ما، خاکیم و می، اکسیر ما
«سلمان ساوجی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

چل تاج

(چِ) [ فا. معر. ] (ص مر.) مرغ یا خروسی که تاج بزرگ زیبا و شعبه شعبه دارد.

چل تکه

(چِ تِ کِّ) (ص مر.) پارچه‌ای که از کناره‌های ماهوت بریده دوزند.

چل مرد

(چِ. مَ) (اِمر.) چوب گنده‌ای که پس در بسته گذارند.

چل و چو

(چِ لُ چَ یا چُ) (اِمر.) (عا.) خبر دروغ، شایعه بی اساس.

چل کلید

(چِ. کِ) (ص مر.) = چهل کلید؛ صفت جامی که درویشان با خود دارند.

چلا

(چِ) (اِمر.) = چهله: نک چله.

چلاق

(چُ) [ تر. ] (ص.) علیل، معلول.

چلاندن

(چَ دَ) (مص م.) نک چلانیدن.

چلانیدن

(چَ دَ) (مص م.) فشار دادن، عصاره گرفتن.

چلب

(چَ لَ) (اِ.)
۱- سِنج.
۲- شور و غوغا.

چلبله

(چُ بُ لَ یا لِ)
۱- (اِ.) شتاب، اضطراب.
۲- (ص.) باشتاب، مضطرب.
۳- انعام شاعر.

چلبی

(چَ لَ) [ تر. ] (اِ.) خواجه، آقا، سرور.

چلتوک

(چَ) (اِ.) نک شلتوک.

چلزه

(چِ لِ زِ) (اِ.) سوخته شده گوشت و نظایر آن.

چلسه

(چَ سَ یا س) (ص.) خرد، کوچک ؛ مق. بزرگ.

چلغوز

(چَ) = چلقوز:
۱- (اِ.) فضله مرغ خانگی، کبوتر و مانند آن‌ها.
۲- (عا.) برای توهین و تحقیر به افراد گفته می‌شود.

چلغوزه

(چَ زِ) (اِ.) بار درخت صنوبر.

چلفتی

(چُ لُ) (ص.) (عا.) دست و پا چلفتی: بی عرضه، نالایق، بی دست و پا.

چلم

(چَ لَ)
۱- همیشک.
۲- توت فرنگی.

چلم

(چَ لَ یا چِ لِ) (اِ.) = چلیم:
۱- سر قلیان گلی که تنباکو در آن گذاشته آتش بر آن نهند؛ حقه قلیان.
۲- (در افغانستان) قلیان.
۳- نوعی از مخدرات از قبیل بنگ و چرس.


دیدگاهتان را بنویسید