دیوان حافظ – چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد

چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد

چو باد، عزمِ سرِ کویِ یار خواهم کرد
نفس به بویِ خوشش مُشکبار خواهم کرد

به هرزه بی می و معشوق عمر می‌گذرد
بِطالتم بس از امروز کار خواهم کرد

هر آبروی که اندوختم ز دانش و دین
نثارِ خاکِ رهِ آن نگار خواهم کرد

چو شمعِ صبحدمم شد ز مهر او روشن
که عمر در سر این کار و بار خواهم کرد

به یادِ چشم تو خود را خراب خواهم ساخت
بنایِ عهدِ قدیم استوار خواهم کرد

صبا کجاست؟ که این جانِ خون گرفته چو گُل
فدای نَکهَتِ گیسویِ یار خواهم کرد

نفاق و زَرق نبخشد صفایِ دل حافظ
طریقِ رندی و عشق اختیار خواهم کرد





  دیوان حافظ -  ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

هر چه رفت از عمر، یاد آن به نیکی می‌کنند
چهرهٔ امروز در آیینهٔ فردا خوش است
«صائب تبریزی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

من

(مَ نّ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) نیکویی کردن درباره کسی.
۲- بخشش نمودن و سپس منت گذاشتن.
۳- (اِمص.) منت.

من

(مَ) (اِ.) واحدی برای وزن برابر با سه کیلوگرم.

من

(مِ) [ ع. ] (حرف جر، حراض.) از.

من

(~.) (ضم.) ضمیر اول شخص مفرد.

من بعد

(مِ بَ) [ ع. ] (ق.) پس از این، از این به بعد.

من تشا

(مَ تَ) (اِ.) چوب ستبر و گره دار که قلندران به دست می‌گرفتند.

من حیث المجموع

(مِ. حِ ثُ یا ثِ لْ مَ) [ ع. ] (ق مر.) ر وی هم رفته، جمعاً، مجموعاً.

من درآوردی

(مَ. دَ. وَ) (ص نسب.) (عا.) چیزی که جعلی است و پایه و اساس ندارد.

من من

(مِ مِ) (اِمر.) (عا.) سخن جویده جویده، تأنی و درنگ بسیار در سخن گفتن، تَمجْمُج.

مناب

(مَ) [ ع. ] (مص ل.) نیابت کردن، جانشین کسی شدن.

منابت

(مَ بِ) [ ع. ] (اِ.) جِ منبت.

منابر

(مَ بِ) [ ع. ] (اِ.) جِ منبر.

منابع

(مَ بِ) [ ع. ] (اِ.) جِ منبع.

منات

(مَ) [ ع. ] (اِ.) نام بتی از بت‌های مورد پرستش بعضی از طوایف عرب پیش از اسلام.

منات

(~.) [ روس. ] (اِ.) پول رایج روسیه.

مناجات

(مُ) [ ع. مناجاه ] (مص ل.) راز و نیاز کردن با خداوند.

مناجزت

(مُ جِ زَ) [ ع. مناجزه ] (مص ل.) مبارزه کردن، با هم نزاع کردن.

مناجی

(مُ) [ ع. ] (اِ فا.) مناجات کننده، راز و نیاز کننده.

مناحبت

(مُ حِ بَ) [ ع. مناحبه ] (مص ل.)
۱- با هم نزد حاکم رفتن.
۲- بر یکدیگر بالیدن.
۳- گرو بستن.

مناخ

(مُ) [ ع. ] (اِ.)
۱- محل اقامت.
۲- محل زانو زدن شتر.


دیدگاهتان را بنویسید