دیوان حافظ – پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد

پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد

پیرانه سَرَم عشقِ جوانی به سر افتاد
وان راز که در دل بِنَهفتم به درافتاد

از راهِ نظر مرغِ دلم گشت هواگیر
ای دیده نگه کن که به دامِ که درافتاد

دردا که از آن آهوی مُشکینِ سیه چشم
چون نافه بسی خونِ دلم در جگر افتاد

از رهگذرِ خاکِ سرِ کویِ شما بود
هر نافه که در دستِ نسیمِ سحر افتاد

مژگانِ تو تا تیغِ جهانگیر برآورد
بس کشتهٔ دل زنده که بر یکدِگر افتاد

بس تجربه کردیم در این دیرِ مکافات
با دُردکشان هر که درافتاد برافتاد

گر جان بدهد سنگِ سیه، لعل نگردد
با طینتِ اصلی چه کُند، بدگهر افتاد

حافظ که سرِ زلفِ بتان دست کشش بود
بس طُرفه حریفیست کَش اکنون به سر افتاد







  دیوان حافظ - مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

نمی خواهم که در چشمم نشینی
که آنجا هم میان مردمان است
«محمود قاجار»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

اعلامیه حقوق بشر

(~ حُ قِ بَ شَ) [ ع - فا. ] (اِمر.) اعلامیه‌ای است شامل یک مقدمه و ۳۰ ماده که در آن به حقوق افراد انسانی بدون توجه به نژاد، رنگ، جنس و... اشاره شده‌است. اساس این اعلامیه همان «اعلامیه حقوق بشر» در مقدمه قانون اساسی ۱۷۹۱ فرانسه می‌باشد. در سال ۱۹۴۸، مجمع عمومی سازمان ملل اعلامیه جهانی حقوق بشر را تصویب و اعلام نمود، و از کلیه کشورهای عضو دعوت کرد که متن اعلامیه را منتشر کرده موجبات پخش و انتشار و تفسیر آن را مخصوصاً در مدارس و موسسات تربیتی و فرهنگی فراهم سازند. ماده اول آن می‌گوید که: «تمام افراد بشر آزاد به دنیا می‌آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند و همه دارای عقل و وجدان می‌باشند. و باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند».

دیدگاهتان را بنویسید