دیوان حافظ –  هر که را با خط سبزت سر سودا باشد

 هر که را با خط سبزت سر سودا باشد

هر که را با خطِ سبزت سرِ سودا باشد
پای از این دایره بیرون نَنِهَد تا باشد

من چو از خاکِ لحد لاله‌صفت برخیزم
داغِ سودای توام سِرِّ سُویدا باشد

تو خود ای گوهرِ یک‌دانه کجایی آخِر
کز غمت دیدهٔ مردم همه دریا باشد

از بُنِ هر مژه‌ام آب روان است بیا
اگرت میلِ لبِ جوی و تماشا باشد

چون گل و مِی دمی از پرده برون آی و درآ
که دگرباره ملاقات نه پیدا باشد

ظِلِّ مَمدودِ خَمِ زلفِ توام بر سر باد
کاندر این سایه قرارِ دلِ شیدا باشد

چشمت از ناز به حافظ نکند میل آری
سرگرانی صفتِ نرگسِ رعنا باشد





  دیوان حافظ - شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

چو پیش صبح روشن شد که حال مهر گردون چیست
برآمد خنده خوش بر غرور کامگاران زد
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

آبشار

(اِ.)
۱- رودی که در مسیر خود از بلندی به پایین فرو ریزد.
۲- سنگ مشبک که بر دهانه ناودان‌ها نصب کنند.
۳- یکی از حرکات حمله‌ای در والیبال و پینگ پنگ و تنیس، پرش و زدن توپ از بالای تور به زمین حریف با زاویه‌ای تند. (فره).

دیدگاهتان را بنویسید