دیوان حافظ – هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد

هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد

هر آن کو خاطرِ مجموع و یارِ نازنین دارد
سعادت همدم او گشت و دولتْ همنشین دارد

حریمِ عشق را درگَه، بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد، که جان در آستین دارد

دهانِ تَنگِ شیرینش، مگر مُلکِ سلیمان است
که نقشِ خاتمِ لعلش، جهان زیرِ نگین دارد

لبِ لعل و خطِ مشکین، چو آنش هست و اینش هست
بنازم دلبرِ خود را، که حُسنش آن و این دارد

به خواری منگر ای مُنعِم، ضعیفان و نحیفان را
که صدرِ مجلسِ عشرت، گدای رهنشین دارد

چو بر رویِ زمین باشی، توانایی غنیمت دان
که دوران، ناتوانی‌ها بسی زیرِ زمین دارد

بلاگردانِ جان و تن، دعایِ مستمندان است
که بیند خیر از آن خرمن که ننگ از خوشه چین دارد؟

صبا از عشقِ من رمزی، بگو با آن شهِ خوبان
که صد جمشید و کیخسرو، غلامِ کمترین دارد

و گر گوید نمی‌خواهم، چو حافظ عاشقِ مفلس
بگوییدش که سلطانی، گدایی همنشین دارد









  دیوان حافظ - خوش آمد گل وز آن خوش‌تر نباشد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است
چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

هفت رنگ

(~. رَ)
۱- (اِمر.) از قدیم هفت رنگ را از میان رنگ‌ها اصلی دانسته‌اند (سبح الوان) و آن‌ها عبارتند از: الف - به قولی: سیاه، خاکی (خاکستری)، سرخ، زرد، سفید، کبود، زنگاری. ب - و به قولی: زرد، آبی، نارنجی، سرخ، بنفش، سبز، نیلگون. ضح - قدما هر رنگ را به یکی از سیارات هفتگانه و یکی از روزهای هفته نیز اختصاص می‌دادند؛ از این قرار: زرد (آفتاب - یکشنبه)، آبی (ماه - دوشنبه)، نارنجی (مریخ - سه شنبه)، سرخ (عطارد - چهارشنبه)، بنفش (مشتری - پنجشبنه)، سبز، (زهره - آدینه)، نیلگون (زحل - شنبه).
۲- نام گلی است در هندوستان و آن هفت رنگ دارد.
۳- (ص مر.) چیزی که به هفت رنگ منقش باشد، هر چیز منقش.

دیدگاهتان را بنویسید