دیوان حافظ – هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد

هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد

هر آن کو خاطرِ مجموع و یارِ نازنین دارد
سعادت همدم او گشت و دولتْ همنشین دارد

حریمِ عشق را درگَه، بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد، که جان در آستین دارد

دهانِ تَنگِ شیرینش، مگر مُلکِ سلیمان است
که نقشِ خاتمِ لعلش، جهان زیرِ نگین دارد

لبِ لعل و خطِ مشکین، چو آنش هست و اینش هست
بنازم دلبرِ خود را، که حُسنش آن و این دارد

به خواری منگر ای مُنعِم، ضعیفان و نحیفان را
که صدرِ مجلسِ عشرت، گدای رهنشین دارد

چو بر رویِ زمین باشی، توانایی غنیمت دان
که دوران، ناتوانی‌ها بسی زیرِ زمین دارد

بلاگردانِ جان و تن، دعایِ مستمندان است
که بیند خیر از آن خرمن که ننگ از خوشه چین دارد؟

صبا از عشقِ من رمزی، بگو با آن شهِ خوبان
که صد جمشید و کیخسرو، غلامِ کمترین دارد

و گر گوید نمی‌خواهم، چو حافظ عاشقِ مفلس
بگوییدش که سلطانی، گدایی همنشین دارد









  دیوان حافظ - هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

از بس که خون فرو چکد از تیغ آسمان
ماند شفق به دامن در خون کشیده‌ای
«رهی معیری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

کارت

[ فر. ] (اِ.)
۱- مقوای نازک که روی آن مشخصات چیزی یاکسی نوشته می‌شود. ؛~ ِ ~ویزیت کارتی که روی آن نام، نام خانوادگی، شغل، آدرس و تلفن شخص نوشته شده باشد. ؛ ~ شناسایی مدرک رسمی برای اثبات هویت شخص. ؛ ~ ملی ورقه‌ای دارای شماره مشخص که حاوی مشخصات فرد بوده و هر شهروند با آن شناخته می‌شود. ؛ ~ اعتباری کارتی که در معاملات با آن می‌توان به جای پول استفاده کرد. ؛ ~ تلفن کارتی که به جای سکه در تلفن‌های عمومی از آن استفاده می‌شود. ؛ ~ دعوت کارتی که برای دعوت اشخاص به مهمانی، گردهمایی، سخنرانی و مانند آن فرستاده می‌شود. ؛ ~ زرد کارتی که در مسابقات ورزشی مانند فوتبال و غیره جهت اخطار به بازیکن خاطی نشان می‌دهند. ؛ ~ قرمز کارتی که در مسابقات ورزشی مانند فوتبال و غیره برای اخراج بازیکن خاطی از زمین مسابقه به او نشان می‌دهند.
۲- ورقِ بازی.

دیدگاهتان را بنویسید