دیوان حافظ – هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد

هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد

هر آن کو خاطرِ مجموع و یارِ نازنین دارد
سعادت همدم او گشت و دولتْ همنشین دارد

حریمِ عشق را درگَه، بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد، که جان در آستین دارد

دهانِ تَنگِ شیرینش، مگر مُلکِ سلیمان است
که نقشِ خاتمِ لعلش، جهان زیرِ نگین دارد

لبِ لعل و خطِ مشکین، چو آنش هست و اینش هست
بنازم دلبرِ خود را، که حُسنش آن و این دارد

به خواری منگر ای مُنعِم، ضعیفان و نحیفان را
که صدرِ مجلسِ عشرت، گدای رهنشین دارد

چو بر رویِ زمین باشی، توانایی غنیمت دان
که دوران، ناتوانی‌ها بسی زیرِ زمین دارد

بلاگردانِ جان و تن، دعایِ مستمندان است
که بیند خیر از آن خرمن که ننگ از خوشه چین دارد؟

صبا از عشقِ من رمزی، بگو با آن شهِ خوبان
که صد جمشید و کیخسرو، غلامِ کمترین دارد

و گر گوید نمی‌خواهم، چو حافظ عاشقِ مفلس
بگوییدش که سلطانی، گدایی همنشین دارد









  دیوان حافظ - صوفی بیا که آینه صافیست جام را
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

بهشت اگر چه نه جای گناهکاران است
بیار باده که مستظهرم به همت او
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

هفت عروس

(~. عَ) (اِمر.) کنایه از: هفت سیاره.

هفت ماهه

(هَ. هِ) (ص مر.)
۱- آن چه که هفت ماه از عمرش گذشته باشد. ؛ ~ بودن (زاییدن) (کن.) بسیار عجول شدن، بسیار شتاب داشتن.

هفت مردان

(~. مَ) (اِمر.) مردان خدا که شامل هفت دسته‌اند: اقطاب، ابدال، اخیار، اوتاد، غوث، نقباء، نجباء.

هفت منزل

(~. مَ زِ) [ فا - ع. ] (اِمر.) کنایه از: هفت آسمان.

هفت و دوازده

(هَ تُ دَ دَ) (اِ.) منظور هفت سیاره و دوازده برج است.

هفت و هشت

(هَ تُ هَ)(اِمر.)
۱- هفت یا هشت عدد از چیزی.
۲- (کن.) گفتار خصومت آمیز و وحشت انگیز.
۳- آواز سگ.

هفت پدر

(~. پِ دَ) (اِمر.) کنایه از: هفت سیاره.

هفت پرگار

(~. پَ) (اِمر.) هفت آسمان.

هفت چتر

(~. چَ)(اِمر.)کنایه از: هفت آسمان.

هفت کشور

(~. کِ وَ) (اِ.) نک هفت اقلیم.

هفت کواکب

(~. کَ ک) [ فا - ع. ] (اِمر.) هفت سیاره.

هفت کچلان

(~. کَ چَ) (اِمر.) (عا.) داشتن عایله خصوصاً اطفال قد و نیم قد بسیار.

هفت گنج

(~. گَ) (اِمر.) از آهنگ‌های موسیقی قدیم ایران.

هفت گوی

(~.) (اِمر.) هفت آسمان.

هفته

(هَ تِ) (اِ.) مجموع هفت روز یعنی از صبح شنبه تا شب شنبه دیگر، هر چهار هفته یک ماه است.

هفتورنگ

(هَ تُ رَ) (اِمر.) صورت فلکی خرس بزرگ.

هفتگی

(هَ تِ) مربوط یا مخصوص به یک هفته.

هفهف

(هَ هَ) (اِ.) صدا و آواز سگ.

هفهفو

(هَ هَ) (ص.) (عا.) پیر، سالخورده.

هفوت

(هَ وَ) [ ع. ] (اِ.) لغزش، خطا.


دیدگاهتان را بنویسید