دیوان حافظ – هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد

هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد

هر آن که جانبِ اهلِ خدا نگه دارد
خُداش در همه حال از بلا نگه دارد

حدیثِ دوست نگویم مگر به حضرتِ دوست
که آشنا، سخنِ آشنا نگه دارد

دلا مَعاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشته‌ات به دو دستِ دعا نگه دارد

گَرَت هواست که معشوق نَگْسَلد پیمان
نگاه دار سرِ رشته تا نگه دارد

صبا بر آن سرِ زلف ار دلِ مرا بینی
ز رویِ لطف بگویش که جا نگه دارد

چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت؟
ز دستِ بنده چه خیزد؟ خدا نگه دارد

سر و زر و دل و جانم فدایِ آن یاری
که حقِّ صحبتِ مهر و وفا نگه دارد

غبارِ راهگذارت کجاست تا حافظ
به یادگار نسیمِ صبا نگه دارد







  شاهنامه فردوسی - گرفتن رستم رخش را
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

رخسار یار گونه آتش از آن گرفت
کاین لاله را ز خون جگر آب داده ایم
«رهی معیری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

آیینه بندان

(~. بَ)(اِمر.)آراستن در و دیوار خانه با نهادن آیینه‌های بسیار بر آن. آیینه - بندی نیز گویند.

دیدگاهتان را بنویسید