دیوان حافظ – نقد صوفی نه همه صافی بی‌غش باشد

نقد صوفی نه همه صافی بی‌غش باشد

نقدِ صوفی نه همه صافیِ بی‌غَش باشد
ای بسا خرقه که مُستوجبِ آتش باشد

صوفیِ ما که ز وِردِ سحری مست شدی
شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد

خوش بُوَد گر محکِ تجربه آید به میان
تا سیه‌روی شود هر که در او غَش باشد

خَطِّ ساقی گر از این گونه زند نقش بر آب
ای بسا رُخ که به خونآبه مُنَقَّش باشد

ناز‌پروردِ تَنَعُّم نبَرَد راه به دوست
عاشقی شیوهٔ رندانِ بلاکش باشد

غمِ دنیای دَنی چند خوری؟ باده بخور
حیف باشد دلِ دانا که مُشَوَّش باشد

دلق و سجادهٔ حافظ ببَرَد باده‌فروش
گر شرابش ز کفِ ساقی مَه‌وَش باشد




  دیوان حافظ - آن سیه‌چرده که شیرینی عالم با اوست
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

جان بیمار مرا نیست ز تو روی سؤال
ای خوش آن خسته که از دوست جوابی دارد
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

الکترو کاردیوگرافی

(اِ لِ تِ رُ یُ گِ) [ فر. ] (اِ.) ثبت پتانسیل الکتریکی ناشی از فعالیت الکتریکی ماهیچه قلب روی نوار کاغذی متحرک به منظور مطالعه عمل ماهیچه قلب، قلب نگاری. (فره).

دیدگاهتان را بنویسید