دیوان حافظ –  نقدها را بود آیا که عیاری گیرند

نقدها را بود آیا که عیاری گیرند

نقدها را بُوَد آیا که عَیاری گیرند؟
تا همه صومعه‌داران پیِ کاری گیرند

مصلحت‌دیدِ من آن است که یاران همه کار
بِگُذارَند و خَمِ طُرِّهٔ یاری گیرند

خوش گرفتند حریفان سرِ زلفِ ساقی
گر فَلَکْشان بِگُذارَد که قراری گیرند

قوَّتِ بازویِ پرهیز به خوبان مفروش
که در این خیل حِصاری به سواری گیرند

یا‌رَب این بَچِّهٔ تُرکان چه دلیرند به خون
که به تیرِ مُژه، هر لحظه شکاری گیرند

رقص بر شعرِ تر و نالهٔ نِی خوش باشد
خاصه رقصی که در آن دستِ نگاری گیرند

حافظ اَبنایِ زمان را غمِ مسکینان نیست
زین میان گر بتوان به که کناری گیرند


  شاهنامه فردوسی - باز آمدن كاوس به ايران زمين و گسى كردن رستم را
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

تخم وفا و مهر در این کهنه کشته زار
آن گه عیان شود که بود موسم درو
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

استغناء

(اِ تِ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) بی نیازی خواستن.
۲- توانگر شدن، مالدار شدن.
۳- (اِمص.) بی نیازی، توانگری (مادی یا معنوی).
۴- وابستگی نداشتن، بی قید بودن.
۵- گذشتن، صرفنظر کردن.

دیدگاهتان را بنویسید