دیوان حافظ – میر من خوش می‌روی کاندر سر و پا میرمت

میر من خوش می‌روی کاندر سر و پا میرمت

میرِ من خوش می‌روی کاندر سر و پا میرمت
خوش خِرامان شو که پیشِ قدِ رعنا میرمت

گفته بودی کی بمیری پیشِ من، تعجیل چیست؟
خوش تقاضا می‌کنی پیشِ تقاضا میرمت

عاشق و مخمور و مهجورم بتِ ساقی کجاست؟
گو که بِخرامَد که پیشِ سرو بالا میرمت

آن که عمری شد که تا بیمارم از سودایِ او
گو نگاهی کن که پیشِ چشمِ شهلا میرمت

گفته‌ای لعلِ لبم هم درد بخشد هم دوا
گاه پیش درد و گَه پیش مداوا میرمت

خوش خِرامان می‌روی چشمِ بد از رویِ تو دور
دارم اندر سر خیالِ آن که در پا میرمت

گرچه جایِ حافظ اندر خلوتِ وصلِ تو نیست
ای همه جایِ تو خوَش، پیشِ همه جا میرمت








  شاهنامه فردوسی - داستان جنگ هفت گردان‏
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

فلک غلامی حافظ کنون به طوع کند
که التجا به در دولت شما آورد
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

بنه

(بَ نِ) (اِ.) درختی است مانند پسته معمولی که آن را پسته وحشی هم گویند. بلندی اش تا چهار متر می‌رسد. گل این درخت به رنگ قرمز است که از آن در رنگرزی استفاده می‌شود. از پوست این درخت ماده‌ای بد ست می‌آید به نام سقز، از این رو به آن درخت سقز هم می‌گویند.

دیدگاهتان را بنویسید