دیوان حافظ – میر من خوش می‌روی کاندر سر و پا میرمت

میر من خوش می‌روی کاندر سر و پا میرمت

میرِ من خوش می‌روی کاندر سر و پا میرمت
خوش خِرامان شو که پیشِ قدِ رعنا میرمت

گفته بودی کی بمیری پیشِ من، تعجیل چیست؟
خوش تقاضا می‌کنی پیشِ تقاضا میرمت

عاشق و مخمور و مهجورم بتِ ساقی کجاست؟
گو که بِخرامَد که پیشِ سرو بالا میرمت

آن که عمری شد که تا بیمارم از سودایِ او
گو نگاهی کن که پیشِ چشمِ شهلا میرمت

گفته‌ای لعلِ لبم هم درد بخشد هم دوا
گاه پیش درد و گَه پیش مداوا میرمت

خوش خِرامان می‌روی چشمِ بد از رویِ تو دور
دارم اندر سر خیالِ آن که در پا میرمت

گرچه جایِ حافظ اندر خلوتِ وصلِ تو نیست
ای همه جایِ تو خوَش، پیشِ همه جا میرمت








  دیوان حافظ - راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر
کاین سر پرهوس شود خاک در سرای تو
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

آش شله

قلمکار (ش ِ شُ لِ قَ لَ) (اِمر.)
۱- آشی که از حبوبات و گوشت لِه شده درست می‌شود و بیشتر برای نذر و در ایام محرم و صفردرست می‌کنند.
۲- کنایه از: هرمجموعه‌ای که در آن نظم و ترتیب و قاعده‌ای به کار نرفته باشد.

دیدگاهتان را بنویسید