دیوان حافظ – میر من خوش می‌روی کاندر سر و پا میرمت

میر من خوش می‌روی کاندر سر و پا میرمت

میرِ من خوش می‌روی کاندر سر و پا میرمت
خوش خِرامان شو که پیشِ قدِ رعنا میرمت

گفته بودی کی بمیری پیشِ من، تعجیل چیست؟
خوش تقاضا می‌کنی پیشِ تقاضا میرمت

عاشق و مخمور و مهجورم بتِ ساقی کجاست؟
گو که بِخرامَد که پیشِ سرو بالا میرمت

آن که عمری شد که تا بیمارم از سودایِ او
گو نگاهی کن که پیشِ چشمِ شهلا میرمت

گفته‌ای لعلِ لبم هم درد بخشد هم دوا
گاه پیش درد و گَه پیش مداوا میرمت

خوش خِرامان می‌روی چشمِ بد از رویِ تو دور
دارم اندر سر خیالِ آن که در پا میرمت

گرچه جایِ حافظ اندر خلوتِ وصلِ تو نیست
ای همه جایِ تو خوَش، پیشِ همه جا میرمت








  دیوان حافظ - خیال روی تو در هر طریق همره ماست
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

ایام گل چو عمر به رفتن شتاب کرد
ساقی به دور باده گلگون شتاب کن
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

تمک

(تَ مَ) [ ع. ثمک ] (اِ.) گیاهی از تیره چتریان که دارای برگ‌های طویلی است و در غالب نقاط می‌روید. دم کرده آن به عنوان مدر و ضد روماتیسم در تداوی قدیم مصرف می‌شده ؛ ابره الراعی، حربث.

دیدگاهتان را بنویسید