دیوان حافظ – مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد

مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد

مژده ای دل که دگر بادِ صبا بازآمد
هدهد خوش‌خبر از طَرْفِ سبا بازآمد

برکش ای مرغِ سحر نغمهٔ داوودی باز
که سلیمانِ گل از بادِ هوا بازآمد

عارفی کو که کُنَد فَهْم زبانِ سوسن
تا بپرسد که چرا رفت و چرا بازآمد

مردمی کرد و کرم لطفِ خداداد به من
کـ‌آن بتِ ماه‌رخ از راهِ وفا بازآمد

لاله بویِ میِ نوشین بشنید از دمِ صبح
داغ‌دل بود، به امّیدِ دوا بازآمد

چشمِ من در رهِ این قافلهٔ راه بماند
تا به گوشِ دلم آوازِ دَرا بازآمد

گرچه حافظ دَرِ رَنجِش زد و پیمان بِشکست
لطفِ او بین که به لطف از درِ ما بازآمد



  شاهنامه فردوسی - خواب ديدن سام از چگونگى كار پسر
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

ای نیک، با بدان منشین هرگز
خوش نیست وصله جامۀ دیبا را
«پروین اعتصامی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

یخ شکن

(~. ش کَ) (ص مر.)
۱- شکننده یخ. چکشی که بدان قالب یخ را شکنند.
۳- کشتی ای که بدان قطعات بزرگ یخ اقیانوس‌های منجمد را شکنند تا رفت و آمد کشتی‌ها در آن ممکن شود.

دیدگاهتان را بنویسید