دیوان حافظ – مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد

مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد

مژده ای دل که دگر بادِ صبا بازآمد
هدهد خوش‌خبر از طَرْفِ سبا بازآمد

برکش ای مرغِ سحر نغمهٔ داوودی باز
که سلیمانِ گل از بادِ هوا بازآمد

عارفی کو که کُنَد فَهْم زبانِ سوسن
تا بپرسد که چرا رفت و چرا بازآمد

مردمی کرد و کرم لطفِ خداداد به من
کـ‌آن بتِ ماه‌رخ از راهِ وفا بازآمد

لاله بویِ میِ نوشین بشنید از دمِ صبح
داغ‌دل بود، به امّیدِ دوا بازآمد

چشمِ من در رهِ این قافلهٔ راه بماند
تا به گوشِ دلم آوازِ دَرا بازآمد

گرچه حافظ دَرِ رَنجِش زد و پیمان بِشکست
لطفِ او بین که به لطف از درِ ما بازآمد



  دیوان حافظ - آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

مگرش خدمت دیرین من از یاد برفت
ای نسیم سحری یاد دهش عهد قدیم
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

کاواک

(اِ.) نک کابوک.

کاور

(وِ) [ انگ. ] (اِ.) پوشش چیزی مثل کتاب یا لباس که معمولاً مانع دیده شدن شکل اصلی آن نمی‌شود، پوشن (فره).

کاوش

(وُ) (اِمص.) جستجو، تفحص.

کاولی ساز

(وُ) (ص مر.) = کاولی سازنده:
۱- صنعتگری که اسباب و آلات زشت و ناهموار سازد.
۲- کنایه از کسی که چشم را کج کند یا بینی را در هم کشد.

کاونده

(وَ دِ) (ص فا.) جستجوکننده، مفتش.

کاونه

(وُ نَ یا نِ) (اِ.)
۱- جانورکی است سرخ و زهردار و بر او خال‌های سیاه باشد و بیشتر در فالیزها به هم رسد و خربزه را ضایع کند.
۲- کرم شب تاب.

کاووک

(اِ.) آشیانه مرغان.

کاوک

(وَ) (ص.) پوچ، میان خالی.

کاوکاو

(وْ) (اِ.) کاوش، جستجو.

کاوی

[ ع. ] (اِ.) دارویی که سبب سوختن و ضمناً تصلب دهانه عروق و محل بریدگی و زخم در انساج بشود و بالنتیجه مجاری عروق را به هم آرد و مسام را بند کند مانند زاج و اسیدتری کلراستیک.

کاویان

(ص.) پادشاهی، سلطنتی.

کاویانی درفش

(دَ رَ) (اِ.) درفش منسوب به کاوه آهنگر.

کاویدن

(دَ) (مص م.)
۱- جستجو کردن، کندن.
۲- بحث کردن.

کاویزنه

(زَ نَ) (اِ.) آهنگی است از موسیقی قدیم.

کاویش

(اِ.) ظرف دوغ و ماست.

کاوین

(اِ.) کابین، صداق.

کاپ

[ انگ. ] (اِ.)
۱- فنجان.
۲- جامی که در مسابقات به عنوان جایزه تعیین می‌شود.
۳- یک دوره مسابقه که در پایان به فرد یا تیم قهرمان جام اهدا شود. ؛ سوپر ~ جام برتر (فره).

کاپا

(اِ.) نام حرف دهم از الفبای یونانی است و چنین نوشته شود: X - و در نجوم آن نماینده ستاره‌های قدر دهم است.

کاپشن

(شَ) (اِ.) نیم تنه‌ای که سر آستین و لبه پایین آن تنگ تر است و جلو آن با تکمه یا زیپ بسته می‌شود.

کاپوت

[ فر. ] (اِ.)
۱- روپوش فلزی موتور اتومبیل.
۲- پوشش لاستیکی بسیار نازک برای آلت تناسلی مرد در هنگام آمیزش جنسی، کاندوم.


دیدگاهتان را بنویسید