دیوان حافظ – مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست

مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست

مرحبا ای پیکِ مشتاقان بده پیغامِ دوست
تا کُنم جان از سرِ رغبت فدای نامِ دوست

واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس
طوطی طبعم ز عشقِ شِکَّر و بادامِ دوست

زلفِ او دام است و خالش دانهٔ آن دام و من
بر امیدِ دانه‌ای افتاده‌ام در دامِ دوست

سر ز مستی برنگیرد تا به صبحِ روزِ حشر
هر که چون من در ازل یک جرعه خورد از جامِ دوست

بس نگویم شِمِّه‌ای از شرحِ شوقِ خود از آنک
دردسر باشد نمودن بیش از این ابرامِ دوست

گر دهد دستم کشم در دیده همچون توتیا
خاک راهی کـ‌آن مشرف گردد از اَقدامِ دوست

میل من سویِ وصال و قصد او سویِ فراق
تَرکِ کامِ خود گرفتم تا برآید کامِ دوست

حافظ اندر دَردِ او می‌سوز و بی‌درمان بساز
زان که درمانی ندارد دَردِ بی‌آرامِ دوست



  شاهنامه فردوسی - بخش كردن فريدون جهان را بر پسران
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

تو سوز آه من ای مرغ شب چه میدانی؟
ندیده ای شب من تاب و تب چه میدانی؟
«رهی معیری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

یسر

(~.) (اِ.)
۱- درخت محلب (آلبالوی تلخ) را گویند که از چوب آن سابقاً جهت ساختن مسواک برای شست و شوی دندان‌ها استفاده می‌کردند.
۲- چوب درخت بان را گویند که چون محکم و تیره رنگ و معطر است از آن جهت ساختن تسبیح و در منبت کاری استفاده می‌کنند.

دیدگاهتان را بنویسید