دیوان حافظ – مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند

مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند

مرا به رندی و عشق، آن فضول عیب کُنَد
که اعتراض بر اسرارِ علمِ غیب کُنَد

کمالِ سِرِّ محبت ببین، نه نقصِ گناه
که هر که بی‌هنر اُفتَد، نظر به عیب کُنَد

ز عطرِ حورِ بهشت آن نَفَس برآید بوی
که خاکِ میکدهٔ ما عَبیر جِیب کُنَد

چنان زَنَد رَهِ اسلام غمزهٔ ساقی
که اجتناب ز صهبا، مگر صُهیب کُنَد

کلیدِ گنجِ سعادت قبولِ اهلِ دل است
مباد آن که در این نکته شَکُّ و رِیب کُنَد

شبانِ وادیِ اِیمن گَهی رسد به مراد
که چند سال به جان، خدمتِ شُعیب کند

ز دیده خون بِچکانَد فِسانهٔ حافظ
چو یادِ وقتِ زمانِ شَباب و شِیب کُنَد


  دیوان حافظ - حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

ذوق وصال می گزد از دور پشت دست
گرم است بس که صحبت من با خیال تو
«صائب تبريزی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

آن

۱ - پسوند دال بر زمان: بامدادان، ناگاهان.
۲- پسوند دال بر مکان و موطن: گیلان، یونان، ایران، دیلمان.
۳- پسوند حاصل مصدر است در آخر ریشه فعل: چادردران کردن، راه جامه دران.
۴- پسوند دال بر کثرت و استمرار در آخر اسم فاعل (مرخم.): درم - ریزان، گلریزان.
۵- پسوند صفت فاعلی در آخر ریشه فعل = مفرد امر حاضر: خرامان، روان، نگران.
۶- پسوند دال بر نسبت بنوت و فرزندی: اردشیر بابکان (اردشیر پسر بابک)، خسرو قبادان (خسرو پسر قباد).
۷- پسوند دال بر جشن و آذین و شادمانی و سوگ: آشتی کنان، آینه بندان.
۸- گاه به آخر صفات پیوندد و تغییری در معنی و نوع کلمه نمی‌دهد: شادان، آبادان.
۹- پسوند جمع: یکی از دو علامت جمع پارسی است و آن در موارد ذیل به کار رود: الف: جانداران (انسان و حیوان) و نام اقوام و ملل به «ان» نیز جمع بسته شوند: مردان، اسبان، ترکان. ب: بعضی اعضای بدن (که زوج و متعدد باشند) علاوه بر «ها» به «ان» نیز جمع بسته شوند: چشمان، ابروان. ج: کلمات ذیل دال بر زمان: علاوه بر «ها» به «ان» جمع بسته شوند: روزگاران، روزان، شبان.

دیدگاهتان را بنویسید