دیوان حافظ – مدامم مست می‌دارد نسیم جعد گیسویت

مدامم مست می‌دارد نسیم جعد گیسویت

مدامم مست می‌دارد نسیمِ جَعدِ گیسویت
خرابم می‌کند هر دَم، فریبِ چشمِ جادویت

پس از چندین شکیبایی شبی یا رب توان دیدن
که شمعِ دیده افروزیم در محرابِ ابرویت

سوادِ لوح بینش را عزیز از بهر آن دارم
که جان را نسخه‌ای باشد ز لوحِ خالِ هندویت

تو گر خواهی که جاویدان جهان یکسر بیارایی
صبا را گو که بردارد زمانی بُرقِع از رویت

و گر رسمِ فنا خواهی که از عالم براندازی
برافشان تا فروریزد هزاران جان ز هر مویت

من و بادِ صبا مِسکین دو سرگردانِ بی‌حاصل
من از افسونِ چشمت مست و او از بویِ گیسویت

زهی همت که حافظ راست از دنیی و از عقبی
نیاید هیچ در چشمش به جز خاکِ سرِ کویت




  شاهنامه فردوسی - گفتار اندر زادن زال
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

به پیش آینه دل هر آن چه می‌دارم
بجز خیال جمالت نمی‌نماید باز
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

پوسه

(~.) (اِمر.) = پوسته:
۱- پوستکی بسیار نازک جدا شده از چیزی، ورقه، صحیفه، پشیزه.
۲- قطعات سفید و نازکی که هنگام شانه کردن موی سر - - زمانی که چرک باشد - - فرو ریزد، شوره
۳- تو، تا، لا.

دیدگاهتان را بنویسید