دیوان حافظ – مدامم مست می‌دارد نسیم جعد گیسویت

مدامم مست می‌دارد نسیم جعد گیسویت

مدامم مست می‌دارد نسیمِ جَعدِ گیسویت
خرابم می‌کند هر دَم، فریبِ چشمِ جادویت

پس از چندین شکیبایی شبی یا رب توان دیدن
که شمعِ دیده افروزیم در محرابِ ابرویت

سوادِ لوح بینش را عزیز از بهر آن دارم
که جان را نسخه‌ای باشد ز لوحِ خالِ هندویت

تو گر خواهی که جاویدان جهان یکسر بیارایی
صبا را گو که بردارد زمانی بُرقِع از رویت

و گر رسمِ فنا خواهی که از عالم براندازی
برافشان تا فروریزد هزاران جان ز هر مویت

من و بادِ صبا مِسکین دو سرگردانِ بی‌حاصل
من از افسونِ چشمت مست و او از بویِ گیسویت

زهی همت که حافظ راست از دنیی و از عقبی
نیاید هیچ در چشمش به جز خاکِ سرِ کویت




  شاهنامه فردوسی - آبادانى و آرامش شهرها هنگام پادشاهى هوشنگ
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

ز روی دوست مرا چون گل مراد شکفت
حواله سر دشمن به سنگ خاره کنم
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

ه

(هَ یا هِ) (های غیر ملفوظ) (پس.) به صورت پسوند به معانی ذیل آید:
۱- نسبت و اتصاف: الف - به اسم عام پیوندد و صفت سازد: نبرده = نبردی. ب - به اسم عام پیوندد و مفهوم اخص یابد: زرده. ج - به کلمه مرکب از عدد و اسم عام پیوندد و معنی مقدار دهد. (این نوع را هم «ها»ی مقداریه نامند).
۲- به اسم ذات یا صفت مطلق ملحق گردد و تغییری ظاهراً در معنی کلمه و هویت دستوری ندهد: آشکار = آشکاره.
۳- به صفت مختوم به ین پیوندد: زرین ه.
۴- به کلمه (صفت و اسم) مختوم به ان جمع پیوندد، به دو صورت: الف - غالباً قید سازد: مرد ان ه. ب - گاه صفت سازد: استادانه.
۵- (مانندگی) شباهت: پایه.
۶- دارایی و خداوندی: الف - به عدد پیوندد و اسم سازد: پنجه. ب - به عدد و معدود پیوندد و صفت سازد به معنی دارای آن عدد و معدود: دو دره. ج - گاه به اسم صوت پیوندد و اسم سازد: ترقه.
۷- اسم آلت - به فعل امر (دوم شخص مفرد) پیوندد و اسم آلت سازد: آتشزنه.
۸- اسم مفعول - به آخر مصدر مرخم = سوم شخص مفرد ماضی مطلق پیوندد و اسم مفعول سازد: آمده.
۹- اسم فاعل - به آخر سوم شخص جمع مضارع پیوندد و اسم فاعل سازد: آینده.
۱۰ - اسم مصدر - به ریشه فعل + دوم شخص امر حاضر پیوندد و اسم مصدر سازد: پذیره.
۱۱ - اسم مکان - به آخر اسم یا صفت پیوندد و نام مکانی خاص گردد: انجیره.
۱۲ - معرفه - در تداول به آخر اسم یا صفت به جای موصوف پیوندد و افاده معرفه کند: آقاهه.
۱۳ - تحقیر - گاه در تداول به آخر اسم پیوندد و افاده تحقیر کند: پسره.

دیدگاهتان را بنویسید