دیوان حافظ – مدامم مست می‌دارد نسیم جعد گیسویت

مدامم مست می‌دارد نسیم جعد گیسویت

مدامم مست می‌دارد نسیمِ جَعدِ گیسویت
خرابم می‌کند هر دَم، فریبِ چشمِ جادویت

پس از چندین شکیبایی شبی یا رب توان دیدن
که شمعِ دیده افروزیم در محرابِ ابرویت

سوادِ لوح بینش را عزیز از بهر آن دارم
که جان را نسخه‌ای باشد ز لوحِ خالِ هندویت

تو گر خواهی که جاویدان جهان یکسر بیارایی
صبا را گو که بردارد زمانی بُرقِع از رویت

و گر رسمِ فنا خواهی که از عالم براندازی
برافشان تا فروریزد هزاران جان ز هر مویت

من و بادِ صبا مِسکین دو سرگردانِ بی‌حاصل
من از افسونِ چشمت مست و او از بویِ گیسویت

زهی همت که حافظ راست از دنیی و از عقبی
نیاید هیچ در چشمش به جز خاکِ سرِ کویت




  دیوان حافظ - صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

ای نور چشم مستان در عین انتظارم
چنگ حزین و جامی بنواز یا بگردان
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

نایب

(یِ) [ ع. نائب ] (اِفا.) جانشین. ؛~الزیاره کسی که از طرف دیگری بقعه متبرکی را زیارت کند. ؛ ~الحکومه الف - کسی که به نیابت از طرف حاکم شهری را اداره کند. ب - بخشدار (فره). ؛ ~التولیه کسی که از طرف متولی امور بقعه یا موقوفه‌ای را اداره کند.

دیدگاهتان را بنویسید