دیوان حافظ – قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود

قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود

قتلِ این خسته به شمشیرِ تو تقدیر نبود
ور نه هیچ از دلِ بی‌رحمِ تو تقصیر نبود

منِ دیوانه چو زلفِ تو رها می‌کردم
هیچ لایق‌ترم از حلقهٔ زنجیر نبود

یا رب این آینهٔ حُسن چه جوهر دارد؟
که در او آهِ مرا قُوَّتِ تأثیر نبود

سر ز حسرت به درِ میکده‌ها بَرکردم
چون شناسایِ تو در صومعه یک پیر نبود

نازنین‌تر ز قَدَت در چمنِ ناز نَرُست
خوش‌تر از نقشِ تو در عالمِ تصویر نبود

تا مگر همچو صبا باز به کویِ تو رَسَم
حاصلم دوش به جز نالهٔ شبگیر نبود

آن کشیدم ز تو ای آتشِ هجران که چو شمع
جز فنای خودم از دستِ تو تدبیر نبود

آیتی بود عذابْ اَنْدُهِ حافظ بی تو
که بَرِ هیچ کَسَش حاجتِ تفسیر نبود




  شاهنامه فردوسی - رفتن پسران فريدون نزد شاه يمن
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

به روشنان چه بری شکوه از سیاهی بخت
که اختر فلکی نیز چون تو مسکین است
«رهی معیری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

گوراسب

(اَ) (اِمر.) گونه وحشی اسب که مخصوص آفریقاست. نام علمی این حیوان هیپوتیگریس است که ترجمه آن به فارسی اسب ببری می‌باشد. وجه تسمیه بدان جهت است که سطح بدن حیوان دارای خطوط تیره و روشنی است که از دور شباهت به پوست ببر پیدا می‌کند. این حیوان به صورت دسته‌های بزرگ زندگی می‌کند و می‌توان آن را اهلی و تربیت کرد و مانند اسب معمولی استفاده نمود، گورخر آفریقایی.

دیدگاهتان را بنویسید