دیوان حافظ – غلام نرگس مست تو تاجدارانند

غلام نرگس مست تو تاجدارانند

غلامِ نرگسِ مستِ تو تاجدارانند
خرابِ بادهٔ لعلِ تو هوشیارانند

تو را صبا و مرا آبِ دیده شد غَمّاز
و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند

ز زیرِ زلفِ دوتا چون گذر کُنی بِنْگر
که از یَمین و یَسارت چه سوگوارانند

گذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببین
که از تَطاوُلِ زلفت چه بی‌قرارانند

نصیبِ ماست بهشت ای خداشناس برو
که مُستَحَقِّ کرامت گناهکارانند

نه من بر آن گُلِ عارض غزل سُرایم و بس
که عَندَلیبِ تو از هر طرف هزارانند

تو دستگیر شو ای خضرِ پی خجسته که من
پیاده می‌روم و هَمرَهان سوارانند

بیا به میکده و چهره ارغوانی کن
مرو به صومعه کآنجا سیاه کارانند

خلاصِ حافظ از آن زلفِ تابدار مباد
که بستگانِ کمندِ تو رستگارانند



  دیوان حافظ - صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

عشقت به دست طوفان خواهد سپرد حافظ
چون برق از این کشاکش پنداشتی که جستی
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

آورتا

(وُ) (اِ.) = آورت: سرخ رگی که در انسان از بطن چپ قلب خارج می‌شود و آن تنه اصلی و عمومی سرخ رگ‌های دیگر بدن است و به دو قسمت سینه‌ای و شکمی تقسیم گردد و خون روشن (اکسیژن دار) در آن جاری است ؛ بزرگ سرخ رگ بدن، ام الشرایین، آورت، آورطی، ارطی نیز گفته می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید