دیوان حافظ – عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه‌سرشت

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه‌سرشت

عیبِ رندان مَکُن ای زاهدِ پاکیزه‌سرشت
که گناهِ دگران بر تو نخواهند نوشت

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن دِرَوَد عاقبتِ کار، که کِشت

همه کس طالبِ یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانهٔ عشق است چه مسجد چه کِنِشت

سرِ تسلیمِ من و خشتِ درِ میکده‌ها
مدعی گر نکند فهمِ سخن، گو سر و خشت

ناامیدم مکن از سابقهٔ لطفِ ازل
تو پسِ پرده چه دانی که که خوب است و که زشت

نه من از پردهٔ تقوا به درافتادم و بس
پدرم نیز بهشتِ ابد از دست بهشت

حافظا روزِ اجل گر به کف آری جامی
یک سر از کویِ خرابات بَرَندَت به بهشت




  دیوان حافظ - ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد
ور نه اندیشه این کار فراموشش باد
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

ه

(هَ یا هِ) (های غیر ملفوظ) (پس.) به صورت پسوند به معانی ذیل آید:
۱- نسبت و اتصاف: الف - به اسم عام پیوندد و صفت سازد: نبرده = نبردی. ب - به اسم عام پیوندد و مفهوم اخص یابد: زرده. ج - به کلمه مرکب از عدد و اسم عام پیوندد و معنی مقدار دهد. (این نوع را هم «ها»ی مقداریه نامند).
۲- به اسم ذات یا صفت مطلق ملحق گردد و تغییری ظاهراً در معنی کلمه و هویت دستوری ندهد: آشکار = آشکاره.
۳- به صفت مختوم به ین پیوندد: زرین ه.
۴- به کلمه (صفت و اسم) مختوم به ان جمع پیوندد، به دو صورت: الف - غالباً قید سازد: مرد ان ه. ب - گاه صفت سازد: استادانه.
۵- (مانندگی) شباهت: پایه.
۶- دارایی و خداوندی: الف - به عدد پیوندد و اسم سازد: پنجه. ب - به عدد و معدود پیوندد و صفت سازد به معنی دارای آن عدد و معدود: دو دره. ج - گاه به اسم صوت پیوندد و اسم سازد: ترقه.
۷- اسم آلت - به فعل امر (دوم شخص مفرد) پیوندد و اسم آلت سازد: آتشزنه.
۸- اسم مفعول - به آخر مصدر مرخم = سوم شخص مفرد ماضی مطلق پیوندد و اسم مفعول سازد: آمده.
۹- اسم فاعل - به آخر سوم شخص جمع مضارع پیوندد و اسم فاعل سازد: آینده.
۱۰ - اسم مصدر - به ریشه فعل + دوم شخص امر حاضر پیوندد و اسم مصدر سازد: پذیره.
۱۱ - اسم مکان - به آخر اسم یا صفت پیوندد و نام مکانی خاص گردد: انجیره.
۱۲ - معرفه - در تداول به آخر اسم یا صفت به جای موصوف پیوندد و افاده معرفه کند: آقاهه.
۱۳ - تحقیر - گاه در تداول به آخر اسم پیوندد و افاده تحقیر کند: پسره.

دیدگاهتان را بنویسید