دیوان حافظ – عشق تو نهال حیرت آمد

عشق تو نهال حیرت آمد

عشقِ تو نهالِ حیرت آمد
وصلِ تو کمالِ حیرت آمد

بس غرقهٔ حالِ وصل کآخر
هم بر سرِ حالِ حیرت آمد

یک دل بنما که در رَهِ او
بر چهره نه خالِ حیرت آمد

نه وصل بِمانَد و نه واصل
آن جا که خیالِ حیرت آمد

از هر طرفی که گوش کردم
آوازِ سؤالِ حیرت آمد

شد مُنهَزِم از کمالِ عزّت
آن را که جلالِ حیرت آمد

سر تا قدمِ وجودِ حافظ
در عشق، نهالِ حیرت آمد




  دیوان حافظ - گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

به یمن دولت منصور شاهی
علم شد حافظ اندر نظم اشعار
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

ارانگوتان

(اُ نْ گُ) [ فر. ] (اِ.) اوران اوتان (آدم جنگلی) جانوری است از نوع آدم نمایان دارای قد نزدیک به انسان، بدنش پر مو با سینه پهن و دست‌های دراز تا زانو و بازوان ستبر، دُم ندارد و مانند انسان روی دو پا حرکت می‌کند و در جوانی بسیار باهوش است و زود اهلی می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید