دیوان حافظ – عشق تو نهال حیرت آمد

عشق تو نهال حیرت آمد

عشقِ تو نهالِ حیرت آمد
وصلِ تو کمالِ حیرت آمد

بس غرقهٔ حالِ وصل کآخر
هم بر سرِ حالِ حیرت آمد

یک دل بنما که در رَهِ او
بر چهره نه خالِ حیرت آمد

نه وصل بِمانَد و نه واصل
آن جا که خیالِ حیرت آمد

از هر طرفی که گوش کردم
آوازِ سؤالِ حیرت آمد

شد مُنهَزِم از کمالِ عزّت
آن را که جلالِ حیرت آمد

سر تا قدمِ وجودِ حافظ
در عشق، نهالِ حیرت آمد




  شاهنامه فردوسی - داستان دقیقی سخن سرای
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

اخ اخ

(اَ. اَ) (صت.)
۱- صوتی است که برای نفرت و ناخشنودی بر زبان رانند.
۲- کلمه‌ای است برای ستودن و اظهار خشنودی به هنگام لذت، به به.
۳- کلمه افسوس، دریغا، وای، آه.

دیدگاهتان را بنویسید