دیوان حافظ – عشق تو نهال حیرت آمد

عشق تو نهال حیرت آمد

عشقِ تو نهالِ حیرت آمد
وصلِ تو کمالِ حیرت آمد

بس غرقهٔ حالِ وصل کآخر
هم بر سرِ حالِ حیرت آمد

یک دل بنما که در رَهِ او
بر چهره نه خالِ حیرت آمد

نه وصل بِمانَد و نه واصل
آن جا که خیالِ حیرت آمد

از هر طرفی که گوش کردم
آوازِ سؤالِ حیرت آمد

شد مُنهَزِم از کمالِ عزّت
آن را که جلالِ حیرت آمد

سر تا قدمِ وجودِ حافظ
در عشق، نهالِ حیرت آمد




  شاهنامه فردوسی - بازگشتن زال به زابلستان
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

یکبار چون نسیم صبا بر چمن گذشت
می آید از بنفشه و گل بوی او هنوز
«رهی معیری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

آفتاب پرست

(پَ رَ) (اِ.)
۱- جانوری است شبیه به مارمولک، از رده خزندگان با زبانی دراز که از آن برای شکار حشرات استفاده می‌کند.
۲- گیاهی از تیره گاوزبان که در اراضی بایر روید، و گل‌های کوچک و سفید و آبی دارد.
۳- مجازاً، زرتشتی، کافر.

دیدگاهتان را بنویسید