دیوان حافظ – طایر دولت اگر باز گذاری بکند

طایر دولت اگر باز گذاری بکند

طایرِ دولت اگر باز گذاری بِکُنَد
یار بازآید و با وصل قراری بِکُنَد

دیده را دَستگَهِ دُرّ و گهر گر چه نَمانْد
بخورَد خونی و تدبیرِ نثاری بکُند

دوش گفتم بکُند لعلِ لبش چارهٔ من
هاتفِ غیب ندا داد که «آری بکُند»

کس نیارَد برِ او دَم زنَد از قصّهٔ ما
مگرش بادِ صبا گوش، گذاری بکُند

داده‌ام بازِ نظر را به تَذَرْوی پرواز
بازخواند مگرش نقش و شکاری بکُند

شهر خالی‌ست ز عُشّاق بُوَد کز طَرَفی
مردی از خویش برون آید و کاری بکند

کو کریمی که ز بَزمِ طربش غم‌زده‌ای
جرعه‌ای دَرکِشد و دفعِ خُماری بکند

یا وفا، یا خبرِ وصلِ تو، یا مرگِ رقیب
بُوَد آیا که فلک زین دو سه کاری بکند؟

حافظا گر نَرَوی از دَرِ او، هم روزی
گذری بر سرت از گوشه کِناری بکند


  شاهنامه فردوسی - باز آوردن رستم كاوس را
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

به خصم گل زدن از دست من نمی‌آید
وگرنه بر سر خود تیشه می توانم زد
«صائب تبریزی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

اجلاس

(ا ِ) [ ع. ]
۱- (مص م.) نشانیدن.
۲- (اِ.) با هم نشستن برای گفتگو یا مشاوره در امری.
۳- جلسه‌ای رسمی با تعداد شرکت کنندگان محدود که در آن چند نفر سخنرانی می‌کنند و پس از بحث و مذاکره تصمیماتی اتخاذ و گاه قطعنامه‌ای صادر می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید