دیوان حافظ – صوفی از پرتو می راز نهانی دانست

صوفی از پرتو می راز نهانی دانست

صوفی از پرتو مِی رازِ نهانی دانست
گوهرِ هر کس از این لعل، توانی دانست

قدر مجموعهٔ گل، مرغِ سَحَر داند و بس
که نه هر کو ورقی خواند، معانی دانست

عرضه کردم دو جهان بر دلِ کاراُفتاده
به جز از عشقِ تو باقی همه فانی دانست

آن شد اکنون که ز اَبنایِ عَوام اندیشم
مُحتَسِب نیز در این عیشِ نهانی دانست

دل‌بر، آسایش ما مَصلحتِ وقت ندید
ور نه از جانبِ ما دل‌نگرانی دانست

سنگ و گِل را کُنَد از یُمنِ نظر لعل و عقیق
هر که قَدرِ نفسِ بادِ یمانی دانست

ای که از دفترِ عقل، آیت عشق آموزی
ترسم این نکته به تَحقیق ندانی دانست

مِی بیاور که ننازد به گلِ باغِ جهان
هر که غارت‌گریِ بادِ خزانی دانست

حافظ این گوهرِ مَنظوم که از طَبع اَنگیخت
زَ اثرِ تربیتِ آصِفِ ثانی دانست





  شاهنامه فردوسی - آگاه شدن مهراب از كار دخترش
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

زمانه افسر رندی نداد جز به کسی
که سرفرازی عالم در این کله دانست
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

گوراسب

(اَ) (اِمر.) گونه وحشی اسب که مخصوص آفریقاست. نام علمی این حیوان هیپوتیگریس است که ترجمه آن به فارسی اسب ببری می‌باشد. وجه تسمیه بدان جهت است که سطح بدن حیوان دارای خطوط تیره و روشنی است که از دور شباهت به پوست ببر پیدا می‌کند. این حیوان به صورت دسته‌های بزرگ زندگی می‌کند و می‌توان آن را اهلی و تربیت کرد و مانند اسب معمولی استفاده نمود، گورخر آفریقایی.

دیدگاهتان را بنویسید