دیوان حافظ – صلاح کار کجا و من خراب کجا

صلاح کار کجا و من خراب کجا

صلاحِ کار کجا و منِ خراب کجا
ببین تفاوتِ رَه کز کجاست تا به کجا

دلم ز صومعه بگرفت و خِرقِهٔ سالوس
کجاست دِیرِ مُغان و شرابِ ناب کجا

چه نسبت است به‌ رندی صَلاح و تقوا را
سماعِ وَعظ کجا نغمهٔ رَباب کجا

ز رویِ دوست دلِ دشمنان چه دریابد؟
چراغِ مُرده کجا شمعِ آفتاب کجا

چو کُحلِ بینشِ ما خاکِ آستانِ شماست
کجا رویم بفرما ازین جناب کجا

مَبین به سیبِ زَنَخدان که چاه در راه است
کجا همی‌ رَوی ای دل بدین شتاب کجا

بِشُد! که یادِ خوشش باد روزگارِ وصال
خود آن کِرِشمه کجا رفت و آن عِتاب کجا؟

قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست
قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا؟
  دیوان حافظ - ساقی بیار باده که ماه صیام رفت
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

یا رب آن آهوی مشکین به ختن بازرسان
وان سهی سرو خرامان به چمن بازرسان
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

چمان

(چَ) (ص فا.) خرامان، خرامنده.

چمان

(چَ) (اِ.) پیاله شراب، پیمانه باده.

چماندن

(چَ دَ) (مص م.) نک چمانیدن.

چمانه

(چَ نِ) (اِ.) حیوان، جانور.

چمانه

(~.) (اِ.) = چمان:
۱- کدویی که در آن شراب کنند؛ صراحی.
۲- پیاله شراب.

چمانی

(چَ) (ص نسب.) ساقی، باده پیما.

چمانیدن

(چَ دَ)
۱- (مص ل.) به ناز و خرام راه رفتن.
۲- (مص م.) خرامانیدن.

چمباتمه

(چُ مِ) [ تر. ] (اِ.) نوعی از نشستن که کف پا را بر زمین بگذارند و زانوها را در بغل بگیرند. چندک و چمبک نیز گویند.

چمخال

(چَ) (اِ.) = شمخال: نوعی تفنگ گلوله‌ای یا ساچمه‌ای سرپر که در قدیم متداول بود.

چمدان

(چَ مِ) [ روس. ] (اِمر.) کیف بزرگ چرمی یا برزنتی یا غیره که هنگام سفر لباس‌ها یا لوازم دیگر را در آن نهند.

چمن

(چَ مَ) (اِ.) زمین سبز و خرم، مرغزار.

چمن زار

(چَ مَ) (اِمر.)
۱- زمینی که در آن چمن بسیار باشد.
۲- زمینی که چمن در آن کاشته شود.

چمن پیرا

(~.) (ص فا.) باغبان.

چمنده

(چَ مَ دِ) (ص فا.) خرامنده.

چموش

(چَ) (ص.)
۱- لگدزن.
۲- سرکش.
۳- اسب، قاطر یا الاغ بدرفتار.

چمچاخ

(چَ) (ص.) کج، منحنی.

چمچم

(چُ چُ) (اِمر.)
۱- گیوه.
۲- سُم اسب و استر و خر و گاو و مانند آن‌ها.

چمچم

(چُ چُ یا چَ چَ) (اِمر.) رفتار به ناز، خرام.

چمچه

(چَ یا چُ یا چِ) (اِ.) کفگیر، قاشق بزرگ.

چمیدن

(چَ دَ) (مص ل.)
۱- خرامیدن، راه رفتن به ناز.
۲- پیچ و خم خوردن.


دیدگاهتان را بنویسید