دیوان حافظ – صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است

صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است

صَحنِ بُستان ذوق بخش و صحبتِ یاران خوش است
وقتِ گل خوش باد کز وی وقتِ میخواران خوش است

از صبا هر دم مشامِ جانِ ما خوش می‌شود
آری آری طیبِ اَنفاسِ هواداران خوش است

ناگشوده گُل نِقاب، آهنگِ رحلت ساز کرد
ناله کن بلبل که گلبانگِ دل اَفکاران خوش است

مرغِ خوشخوان را بشارت باد کاندر راهِ عشق
دوست را با نالهٔ شب‌های بیداران خوش است

نیست در بازارِ عالَم خوشدلی ور زان که هست
شیوهٔ رندی و خوش باشیِ عیاران خوش است

از زبانِ سوسنِ آزاده‌ام آمد به گوش
کاندر این دِیرِ کهن، کارِ سبکباران خوش است

حافظا! تَرکِ جهان گفتن طریقِ خوشدلیست
تا نپنداری که احوالِ جهان داران خوش است






  دیوان حافظ - گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

جز کوی توام نیست به سر فکر مقامی
تا عمر به پایان برسد منزلم این است
«گلشن کردستانی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

مشتق

(مُ تَ قّ) [ ع. ] (اِمف.)
۱- جدا شده، چیزی که از چیز دیگر جدا شده باشد.
۲- کلمه‌ای که از کلمه دیگر گرفته شده باشد.
۳- در ریاضی حد نسبت نمو تابع به نمو متغیر وقتی که نمو متغیر به سمت صفر میل کند.
۴- آهنگ تغییر هر تابع نسبت به متغیر آن (ریاضی).

دیدگاهتان را بنویسید