دیوان حافظ – صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است

صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است

صَحنِ بُستان ذوق بخش و صحبتِ یاران خوش است
وقتِ گل خوش باد کز وی وقتِ میخواران خوش است

از صبا هر دم مشامِ جانِ ما خوش می‌شود
آری آری طیبِ اَنفاسِ هواداران خوش است

ناگشوده گُل نِقاب، آهنگِ رحلت ساز کرد
ناله کن بلبل که گلبانگِ دل اَفکاران خوش است

مرغِ خوشخوان را بشارت باد کاندر راهِ عشق
دوست را با نالهٔ شب‌های بیداران خوش است

نیست در بازارِ عالَم خوشدلی ور زان که هست
شیوهٔ رندی و خوش باشیِ عیاران خوش است

از زبانِ سوسنِ آزاده‌ام آمد به گوش
کاندر این دِیرِ کهن، کارِ سبکباران خوش است

حافظا! تَرکِ جهان گفتن طریقِ خوشدلیست
تا نپنداری که احوالِ جهان داران خوش است






  شاهنامه فردوسی - رفتن كنيزكان رودابه به ديدن زال زر
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب، زمینی كه بلند است
«ناشناس»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

حاکمیت

(کِ یَّ) [ ع. ] (مص جع.)
۱- حاکم بودن، مسلط بودن.
۲- اعمالی که دولت‌ها برای اعمال قدرت و حل مسایلی که به حفظ نظم عمومی وابسته‌است انجام دهند. ؛~ ِ ملی حقی است که سازمان ملل برای هر ملتی شناخته‌است و به موجب آن ملت‌ها باید برسرنوشت خود حاکم باشند و هیچ ملتی حق مداخله در تعیین سرنوشت ملت دیگر را ندارد.

دیدگاهتان را بنویسید