دیوان حافظ – صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است

صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است

صَحنِ بُستان ذوق بخش و صحبتِ یاران خوش است
وقتِ گل خوش باد کز وی وقتِ میخواران خوش است

از صبا هر دم مشامِ جانِ ما خوش می‌شود
آری آری طیبِ اَنفاسِ هواداران خوش است

ناگشوده گُل نِقاب، آهنگِ رحلت ساز کرد
ناله کن بلبل که گلبانگِ دل اَفکاران خوش است

مرغِ خوشخوان را بشارت باد کاندر راهِ عشق
دوست را با نالهٔ شب‌های بیداران خوش است

نیست در بازارِ عالَم خوشدلی ور زان که هست
شیوهٔ رندی و خوش باشیِ عیاران خوش است

از زبانِ سوسنِ آزاده‌ام آمد به گوش
کاندر این دِیرِ کهن، کارِ سبکباران خوش است

حافظا! تَرکِ جهان گفتن طریقِ خوشدلیست
تا نپنداری که احوالِ جهان داران خوش است






  شاهنامه فردوسی - بخش كردن فريدون جهان را بر پسران
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

بس که جفا ز خار و گل دید دل رمیده‌ام
همچو نسیم از این چمن پای برون کشیده‌ام
«رهی معیری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

پادگان

(دِ) [ په. ] (اِمر.)
۱- محل اسکان گروهی از سربازان که برای محافظت محلی در آنجا متوقف شوند.۲ - سربازخانه، ساخلو.
۳- دسته -‌های پیاده نظام عهد ساسانی.

پادگانه

(دِ نِ)(اِمر.)۱ - بام، پشت بام.
۲- پنجره، دریچه.
۳- فضای صاف و بلند در دامنه کوه.

پادیاب

( اِ.) = پادیاو: شستن و پاکیزه ساختن چیزی با خواندن دعا.

پادیر

( اِ.) ستونی که زیر دیوار شکسته می‌زنند تا فرو نیفتد.

پاذیز

( اِ.) = پادیز: پاییز، خزان.

پار

(ق.) سال گذشته.

پار

(ص.) پاره، قطعه.

پار

(اِ.) = پر(یدن): پرواز، پرش.

پار

(اِ.) چرم دباغی شده.

پاراالمپیک

(اُ لَ) [ فر. ] (اِ.) مسابقاتی مخصوص معلولان که معمولاً هر چهار سال یک بار در چند رشته ورزشی برگزار می‌شود.

پاراب

(اِمر.) = پاراو. فاراب: زراعت آبی ؛ مق. دیم.

پاراتیروئید

(رُ) [ فر. ] (اِ.) دو زوج غده که در طرفین غده تیروئید قرار دارند، به طوری که دو تا در بالا و دو تا در پایین قرار گرفته، عمل این غده‌ها تنظیم و بررسی متابولیسم بدن است و حذف ...

پاراج

(اِ.) آن چه میهمان را پیشکش آرند.

پارادوکس

(دُ) [ فر. ] (اِ.) قضیه‌ای که به ظاهر تناقض داشته باشد، باطل نما.

پارازیت

[ فر. ] ( اِ.)
۱- حشو، زاید.
۲- انگل، طفیلی.
۳- اختلالی که در دریافت امواج رادیویی به وجود می‌آید. ؛ ~ ول کردن کنایه از: میان سخن دیگران حرف زدن.

پاراف

[ فر. ] ( اِ.) امضای اختصاری، امضاء (در اصطلاح سیاسی و بانکی معمول است)، پیش امضا (فره).

پارافین

[ فر. ] ( اِ.)جسمی است جامد و سفید که از سرد کردن ناگهانی روغن‌های سنگین به دست می‌آید. در شمع سازی و تهیه ورنی‌ها استعمال می‌شود. پارافین مایع در پزشکی به عنوان مسهل به کار می‌رود.

پارالل

(لِ لْ) [ فر. ] (اِ.) دو چوب موازی که آن‌ها را به طور افقی و نزدیک به هم بر پایه‌های عمودی نصب کنند و روی آن حرکات ورزشی انجام دهند.

پارامتر

(مِ) [ فر. ] (اِ.)
۱- مقدار ثابت دلخواهی که به ازاء هر یک از مقادیر آن عضوی از یک دستگاه مشخص شود.
۲- متغیری که می‌توان دو یا چند تابع را برحسب آن بیان کرد. استعمال پارامترها در ریاضیات و فیریک ...

پارانشیم

[ فر. ] (اِ.)
۱- بخش فعال اعضای غده‌ای.
۲- نسج سلولی نرم و اسفنجی که در برگ‌ها، ساقه‌های جوان و میوه‌ها فواصل قسمت‌های الیافی را پر می‌کند، بافت اسفنجی.


دیدگاهتان را بنویسید