دیوان حافظ – صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را

صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را

صبا به لُطف بگو آن غزالِ رَعنا را
که سر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را

شِکرفُروش که عمرَش دراز باد چرا
تَفَقُّدی نکُند طوطیِ شِکرخا را؟

غرورِ حُسنت اجازَت مَگَر نداد اِی گُل
که پُرسِشی نکُنی عَندَلیب شیدا را؟

به خُلق و لطف توان کرد صیدِ اهلِ نظر
به بند و دام نگیرند مرغِ دانا را

ندانم از چه سبب رنگِ آشنایی نیست
سَهی‌قَدانِ سیَه‌‌چشمِ ماه‌سیما را

چو با حبیب نِشینی و باده پِیمایی
به یاد دار مُحِبّانِ بادپیما را

جُز این قَدَر نَتوان گفت در جَمالِ تو عیب
که وضع مِهر و وفا نیست رویِ زیبا را

در آسمان نه عجب گَر به گفتهٔ حافظ
سُرودِ زُهره به رقص آورد مسیحا را

  دیوان حافظ - آن سیه‌چرده که شیرینی عالم با اوست
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

آه پیران کهن می‌گذرد از افلاک
هر کجا جلوهٔ آن تازه جوان می‌گذرد
«هاتف اصفهانی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

اپتومتری

(اُ تُ مِ) [ فر. ] (اِمص.) آزمایش چشم و ساختارهای مربوط به آن برای کشف اختلالات بینایی و تجویز عدسی‌های مناسب با دیگر وسایل کمک کننده به بینایی یا تمرین‌های چشمی برای جبران کاستی‌های دید، بینایی سنجی. (فره).

اپتیک

(اُ) [ فر. ] (اِ.) شاخه‌ای از علم فیزیک که به مطالعه خواص نور، تولید و انتشار آن در دستگاه‌های بینایی می‌پردازد.

اپرا

(اُ پِ) [ فر. ] (اِ.)
۱- نمایشی که همراه با ساز و آواز و شعر باشد.
۲- محل اجراء این گونه نمایش‌ها.

اپراتور

(اُ پِ تُ) [ فر. ] (اِ.) شخص متصدی کار کردن با دستگاهی خاص مانند تلفن، کامپیوتر، چاپ و غیره، کاروَر. (فره).

اپرت

(اُ پِ رِ) [ فر. ] (اِ.) نمایش اپرایی کوچکی که ارکستر آن آهنگ‌های عامیانه و تفریحی و سبک نوازد و جنبه شوخ و شاد داشته باشد.

اپسان

( اَ ) (اِ.) فسان، افسان، سنگی که با آن کارد و مانند آن را تیز کنند.

اپسیلن

(اِ لُ) [ یو. ] (اِ.)
۱- پنجمین حرف الفبای یونانی.
۲- مجازاً به معنی بسیار اندک و ناچیز.

اپشک

(اَ شَ) (اِ.) شبنم، ژاله.

اپل

(اِ پُ) [ فر. ] (اِ.)
۱- بالشتکی که داخل آن را با ابر و پنبه و مانند آن پر می‌کنند و برای خوش حالت نشان دادن سرشانه‌ها از زیر به قسمت داخلی سرشانه یا میان رویه و آستری می‌دوزند.
۲- ...

اپل

(اَ پِ) [ انگ. ] (اِ.) از زبان‌های برنامه - نویسی کامپیوتر.

اپن

(اُ پِ) [ انگ. ] (ص.) باز، گشوده، فاش، آزاد، بی دیوار، بی مانع، رو راست.

اپورتونیست

(اُ پُ تُ) [ انگ. ] (ص.) پیرو اپورتونیسم.

اپورتونیسم

(~.) [ انگ. ] (اِمص.) فرصت - طلبی، پی فرصت مناسب بودن برای رسیدن به اهداف شخصی بدون اعتقاد به اصولی خاص.

اپوزیسیون

(اُ پُ) [ فر. ] (اِ.)
۱- موضع گیری مخالف در برابر یک نظریه یا سیاست.
۲- حزب یا جبهه مخالف، گروه مخالف (فره).

اپگانه

(اَ نِ) (اِ.) بچه نارسیده که از شکم انسان یا حیوان بیفتد، آفگانه.

اپیدمی

(اِ دِ) [ فر. ] (اِ.) عارضه یا بیماری عام، بیماری ای که به عموم مردم سرایت کرده باشد، مسری، همه گیر (فره).

اپیدمیولوژی

(اِ دِ یُ لُ) [ فر. ] (اِ.) مطالعه نحوه انتشار بیماری‌ها و عوامل بیماری زا یا هر عاملی که به سلامت مربوط باشد، همه گیرشناسی. (فره).

اپیرانداخ

(اَ رَ) (اِ.) = اپرانداخ: نک پرنداخ.

اپیزود

(اِ زُ) [ فر. ] (اِ.) بخشی - گاهی مستقل - از یک مجموعه به هم پیوسته مانند فیلم یا قصه، قسمت، بخش.

اپیشه

(اَ ش ِ) (ص مر.) بی کار.


دیدگاهتان را بنویسید