دیوان حافظ – صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را

صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را

صبا به لُطف بگو آن غزالِ رَعنا را
که سر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را

شِکرفُروش که عمرَش دراز باد چرا
تَفَقُّدی نکُند طوطیِ شِکرخا را؟

غرورِ حُسنت اجازَت مَگَر نداد اِی گُل
که پُرسِشی نکُنی عَندَلیب شیدا را؟

به خُلق و لطف توان کرد صیدِ اهلِ نظر
به بند و دام نگیرند مرغِ دانا را

ندانم از چه سبب رنگِ آشنایی نیست
سَهی‌قَدانِ سیَه‌‌چشمِ ماه‌سیما را

چو با حبیب نِشینی و باده پِیمایی
به یاد دار مُحِبّانِ بادپیما را

جُز این قَدَر نَتوان گفت در جَمالِ تو عیب
که وضع مِهر و وفا نیست رویِ زیبا را

در آسمان نه عجب گَر به گفتهٔ حافظ
سُرودِ زُهره به رقص آورد مسیحا را

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

یازدن

(ز دَ) (مص م.) نک. یازیدن.

یازده

(دَ) [ په. ] (اِ.) عدد اصلی بین ده و دوازده، ۱۱.

یازش

(زِ) (حامص.)
۱- قصد، آهنگ.
۲- نمو، بالیدگی.

یازنده

(زَ د) (ص فا.) قصدکننده، آهنگ - کننده.

یازه

(ز) (اِمص.)
۱- خمیازه.
۲- کشش، لرزه.

یازیدن

(دَ) (مص ل.)
۱- قصد کردن، دست انداختن به چیزی.
۲- بالیدن، نمو کردن.
۳- خمیازه کشیدن.

یاس

(اِ.) درختچه‌ای زینتی از تیره زیتونیان با گل‌های معطر و سفید.

یاسا

[ تر - مغ. ] (اِ.)
۱- فرمان و حکم پادشاهی.
۲- قانون و مجازات مغولی.

یاسامه

(مِ) (اِ.) مالیاتی غیر از مالیات معروف به قلان و قبچور که از عشایر و کشاورزان وصول می‌شد.

یاسج

(س) (اِ.) یاسچ. یاسیج تیر پیکان دار.

یاسر

(س ِ) [ ع. ]
۱- (اِ.) طرف چپ.
۲- (ص.) قمارباز.

یاسم

(س یا سَ) (اِ.) نک یاسمین.

یاسمین

(سَ) (اِ.)= یاسمن: گلی است خوشبو به رنگ زرد، سفید یا کبود.

یاسه

(س) [ تر - مغ. ] (اِ.) نک یاسا.

یاسین

[ ع. ] (اِ.) یس ؛ نام یکی از سوره‌های قرآن.

یاعلی

(عَ) [ ع. ] (ندا.) این ترکیب در عرف فارسی زبانان در موارد مختلف به کار رود:
۱- هنگامی که دو آشنا به یکدیگر رسند و از دیدار هم خوش حال شوند. ؛~ گفتن باب دوستی با کسی گشودن.
۲- ...

یاغی

(غِ) [ ع. ] (اِفا.) سرکش، نافرمان.

یاغی گری

(گَ) [ ع - فا. ] (حامص.)
۱- دشمنی، عداوت.
۲- سرکشی.

یافتن

(تَ) (مص م.)
۱- پیدا کردن، حاصل کردن.
۲- به دست آوردن.
۳- شناختن.
۴- دیدن، حس کردن.

یافته

(تِ) (اِمف.)
۱- پیدا کرده.
۲- شناخته.
۳- به دست آورده.


دیدگاهتان را بنویسید