دیوان حافظ –  صبا به تهنیت پیر می‌فروش آمد

 صبا به تهنیت پیر می‌فروش آمد

صبا به تهنیتِ پیرِ مِی‌فروش آمد
که موسمِ طرب و عیش و ناز و نوش آمد

هوا مسیح‌نفس گشت و باد نافه‌گشای
درخت سبز شد و مرغ دَر خروش آمد

تنورِ لاله چنان برفروخت بادِ بهار
که غنچه غرقِ عرق گشت و گل به جوش آمد

به گوشِ هوش نیوش از من و به عشرت کوش
که این سخن سَحَر از هاتفم به گوش آمد

ز فکرِ تفرقه بازآی تا شوی مجموع
به حکمِ آن که چو شد اهرمن سروش آمد

ز مرغِ صبح ندانم که سوسنِ آزاد
چه گوش کرد؟ که با دَه زبان خموش آمد

چه جایِ صحبتِ نامحرم است مجلسِ انس؟
سرِ پیاله بپوشان که خرقه‌پوش آمد

ز خانقاه به میخانه می‌رود حافظ
مگر ز مستیِ زهدِ ریا به هوش آمد





  شاهنامه فردوسی - تاخت كردن منوچهر بر سپاه تور
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

در مجلس ما عطر میامیز که ما را
هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام است
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

تاریخ

[ ع. ]
۱- (مص م.) زمان چیزی را معین کردن.
۲- (اِ.) عددی که زمان را نشان بدهد.
۳- سرگذشت‌ها و حوادث پیشینیان. ج. تواریخ. ؛ ~ باستان (قدیم) درباره ادواری از ازمنه بسیار قدیم بحث می‌کند و تا انقراض امپراتوری روم غربی به سال ۴۷۶ م. خاتمه می‌یابد. ؛ ~ قرون وسطی درباره ادواری بحث می‌کند که مابین تاریخ قدیم و تاریخ جدید قرار دارد. ؛ ~ جدید از زمان کشف قاره امریکا آغاز می‌شود. ؛ ~ معاصر از حوادث زمان ما یا منسوب به ازمنه‌ای که هنوز شواهد و آثار آن موجود است بحث می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید