دیوان حافظ – شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست

شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست

شکفته شد گل حَمرا و گشت بلبل مست
صَلایِ سرخوشی، ای صوفیانِ باده پرست

اساسِ توبه که در محکمی چو سنگ نُمود
ببین که جامِ زُجاجی چه طُرفه‌اش بشکست

بیار باده که در بارگاهِ استغنا
چه پاسبان و چه سلطان، چه هوشیار و چه مست

از این رِباط دو در، چون ضرورت است رَحیل
رِواق و طاقِ معیشت، چه سربلند و چه پست

مقام عیش میسر نمی‌شود بی‌رنج
بلی به حکمِ بلا بسته‌اند عهدِ الست

به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش می‌باش
که نیستی است سرانجامِ هر کمال که هست

شکوهِ آصِفی و اسبِ باد و منطقِ طیر
به باد رفت و از او خواجه هیچ طَرف نبست

به بال و پَر مرو از ره که تیرِ پرتابی
هوا گرفت زمانی، ولی به خاک نشست

زبانِ کِلکِ تو حافظ چه شُکرِ آن گوید
که گفتهٔ سخنت می‌برند دست به دست


در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

کوچیدن

(دَ) (مص ل.) کوچ کردن.

کوژ

(کُ یا کِ) (اِ.) =کوز. کویج: زالزالک.

کوژ

(ص.) پشت دوتا، خمیده.

کوژه

(ژِ) خر سفید رنگ.

کوژپشت

(پُ) (ص مر.) = گوژپشت:
۱- کسی که پشتش خمیده شده باشد.
۲- بدشکل، بدترکیب.

کوک

(اِ.)
۱- آواز بلند.
۲- میزان کردن یک آلت موسیقی مطابق دستگاهی خاص.
۳- ابزاری در ساعت یا بعضی از اسباب بازی‌ها که با پیچاندن فنر مخصوص ساعت را تنظیم یا اسباب بازی را به کار می‌اندازد. ؛توی ~کسی یا ...

کوک

(اِ.) گنبد.

کوک

(اِ.) کمان.

کوک

(اِ.) بخیه درشتی که بر جامه بزنند.

کوک زدن

(زَ دَ) (مص م.) دوختن پارگی، بخیه زدن.

کوک شدن

(شُ دَ)(مص ل.)۱ - هماهنگ شدن ساز و آواز.
۲- کنایه از: شاد و خوشحال شدن.

کوک کردن

(کَ دَ) (مص م.)
۱- هماهنگ کردن سازها و آوازها.
۲- (عا.) تحریک کردن، برانگیختن.

کوکا

(کُ) [ فر. ] (اِ.) درختچه‌ای از تیره کتانیان که از برگ‌های آن در امور پزشکی استفاده می‌شود و کوکایین هم از آن گرفته می‌شود. برگ‌های خشک شده آن مانند چای است و هنگام جویدن اثری مانند توتون دارد.

کوکایین

(کُ) [ فر. ] (اِ.) ماده‌ای است بی بو و تلخ که از برگ درخت کوکا استخراج می‌شود، خاصیت بیهوش کنندگی دارد. مصرف زیاد آن اعتیادآور است.

کوکب

(کَ کَ) [ ع. ] (اِ.) ستاره. ج. کواکب.

کوکب

(کُ کَ) (اِ.) گیاهی زینتی دایمی از تیره مرکبان دارای گل‌های پُر پَر، زیبا و بادوام.

کوکبه

(کَ کَ بَ یا بِ) [ ع. کوکبه ] (اِ.) جلال، جلوه، شکوه.

کوکتل

(کُ تِ) [ انگ. ] (اِ.) مخلوطی از مشروبات مختلف (جین، ویسکی و غیره).

کوکتل مولوتف

(~. مُ لُ تُ) (اِ.) بطری پر شده از ترکیبات قابل اشتعال و منفجره، دارای فتیله‌ای که کمی پیش از پرتاب کردن آتش می‌زنند.

کوکتل پارتی

(~.) [ انگ. ] (اِمر.) مهمانی عصرانه همراه با پذیرایی به وسیله مشروبات ا لکلی.


دیدگاهتان را بنویسید