دیوان حافظ – شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت

شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت

شنیده‌ام سخنی خوش که پیرِ کنعان گفت
«فِراق یار، نه آن می‌کند که بتوان گفت»

حدیثِ هولِ قیامت که گفت واعظِ شهر
کنایتی‌ست که از روزگارِ هجران گفت

نشانِ یارِ سفرکرده از کِه پُرسم باز؟
که هر چه گفت بَریدِ صبا، پریشان گفت

فغان که آن مهِ نامهربانِ مِهرگُسِل
به تَرکِ صحبتِ یاران خود چه آسان گفت

من و مقامِ رضا بعد از این و شُکرِ رقیب
که دل به دردِ تو خو کرد و ترکِ درمان گفت

غمِ کهن به میِ سال‌خورده دفع کنید
که تخم خوش‌دلی این است؛ پیرِ دهقان گفت

گره به باد مزن گر چه بر مراد رود
که این سخن به مَثَل، باد با سلیمان گفت

به مهلتی که سپهرت دهد ز راه مرو
تو را که گفت که این زال تَرک دَستان گفت؟

مزن ز چون و چرا دم که بندهٔ مُقبِل
قبول کرد به جان، هر سخن که جانان گفت

که گفت حافظ از اندیشهٔ تو آمد باز؟
من این نگفته‌ام آن کس که گفت بُهتان گفت







  دیوان حافظ - کسی که حسن و خط دوست در نظر دارد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

اگر لذت ترك لذت بدانی
دگر لذت نفس، لذت نخوانی
«سعدی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

پست

(~.) [ فر. ] (اِ.)
۱- کار رساندن نامه‌ها و بسته‌ها از جایی به جای دیگر.
۲- سازمانی که عهده دار این کار است.
۳- محل خدمت.
۴- شغل و مقام اداری.
۵- وظیفه معین هر بازیکن در بازی‌های گروهی، نقش (فره). ؛~ الکترونیک ایمیل. ؛ ~ اکسپرس نوعی خدمات پستی سریع السیر. ؛ ~ پیشتاز نوعی پست سریع تر از پست اکسپرس. ؛ ~ سفارشی نوعی پست که اداره پست در قبال دریافت محموله قبض صادر می‌کند. ؛ ~ رستانت نوعی خدمات پستی به صورت نگه داری نامه‌ها و بسته‌ها که آدرس مشخصی ندارند.

دیدگاهتان را بنویسید