دیوان حافظ – شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد

شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد

شاهد آن نیست که موییّ و میانی دارد
بندهٔ طلعتِ آن باش که آنی دارد

شیوهٔ حور و پری گرچه لطیف است ولی
خوبی آن است و لطافت که فُلانی دارد

چشمهٔ چشمِ مرا ای گلِ خندان دریاب
که به امّیدِ تو خوش آبِ روانی دارد

گوی خوبی که بَرَد از تو؟ که خورشید آن جا
نه سواریست که در دست عِنانی دارد

دل نشان شد سخنم تا تو قبولش کردی
آری آری سخنِ عشق نشانی دارد

خَمِ ابرویِ تو در صنعتِ تیراندازی
بُرده از دستِ هر آن کس که کمانی دارد

در رَهِ عشق نشد کَس به یقین محرمِ راز
هر کسی بر حَسَبِ فکر، گُمانی دارد

با خرابات نشینان ز کَرامات مَلاف
هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد

مرغِ زیرک نزند در چمنش پرده سرای
هر بهاری که به دنباله، خزانی دارد

مدعی گو لُغَز و نکته به حافظ مفروش
کِلکِ ما نیز زبانی و بیانی دارد







  دیوان حافظ - دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

لبش می‌بوسد و خون می‌خورد جام
رخش می‌بیند و گل می‌کند خوی
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

گاوزبان

(زَ) [ معر. ] (اِمر.) گیاهی است علفی و یکساله با برگ‌های منفرد و پوشیده از تارهای خشن. گل‌های آن ابتدا قرمز مایل به بنفش ولی به تدریج به رنگ آبی زیبا درمی آیند. قسمت مورد استفاده این گیاه غالباً گل و گاهی هم سرشاخه‌های گل دار آن است. گل گاوزبان دارای اثر معرق و مدر و نرم کنند است و جهت رفع سرفه نیز مصرف می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید