دیوان حافظ –  سحرم دولت بیدار به بالین آمد

سحرم دولت بیدار به بالین آمد

سَحَرم دولتِ بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد

قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد

مژدگانی بده ای خلوتیِ نافه‌گشای
که ز صحرایِ خُتَن آهویِ مُشکین آمد

گریه آبی به رخِ سوختگان بازآورد
ناله فریادرَسِ عاشقِ مسکین آمد

مرغِ دل باز هوادارِ کمان‌ابروییست
ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد

ساقیا می بده و غم مخور از دشمن و دوست
که به کامِ دلِ ما آن بشد و این آمد

رسمِ بدعهدیِ ایّام چو دید ابرِ بهار
گریه‌اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد

چون صبا گفتهٔ حافظ بشنید از بلبل
عَنبرافشان به تماشایِ ریاحین آمد




  شاهنامه فردوسی - رشك بردن سلم بر ايرج
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

چشمم از آینه داران خط و خالش گشت
لبم از بوسه ربایان بر و دوشش باد
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

امپریالیسم

(اَ پِ) [ فر. ] (اِ.)
۱- طرفداری از حکومت امپراطوری.
۲- سیاستی که بنایش بر تسلط یک کشور بر کشورهای دیگر باشد.
۳- نظام سرمایه داری پیشرفته مبتنی بر نفوذ و سلطه کشوری بر کشورهای دیگر.

دیدگاهتان را بنویسید