دیوان حافظ – ساقیا آمدن عید، مبارک بادت

ساقیا آمدن عید، مبارک بادت

ساقیا آمدنِ عید، مبارک بادت
وان مَواعید که کردی، مَرَواد از یادت

در شگفتم که در این مدّتِ ایّامِ فراق
برگرفتی ز حریفان دل و دل می‌دادت

برسان بندگیِ دختر رَز، گو به درآی
که دَم و همّت ما کرد ز بند، آزادت

شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست
جای غم باد، مَر آن دل که نخواهد شادت

شکر ایزد که ز تاراجِ خزان رخنه نیافت
بوستانِ سمن و سرو و گل و شمشادت

چشمِ بد دور کز آن تفرقه‌ات بازآورد
طالعِ ناموَر و دولتِ مادرزادت

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح
ور نه طوفانِ حوادث بِبَرَد بُنیادت








  دیوان حافظ - خم زلف تو دام کفر و دین است
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

لاله داغدیده را مانم
کشت آفت رسیده را مانم
«رهی معیری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

بنگاه

(بُ) (اِمر.)
۱- سرای، خانه.
۲- جای داد و ستد.
۳- سازمان، مؤسسه.
۴- انبار، مخزن.
۵- جای بند و ساز و برگ سپاه. ؛~ سخن پراکنی ایستگاه فرستنده رادیویی. ؛ ~ خیریه سازمانی که داوطلبانه به نیازمندان یاری می‌رساند. ؛ ~ شادمانی موسسه‌ای که در جشن‌ها برنامه‌های تفریحی اجرا می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید