دیوان حافظ – ساقیا آمدن عید، مبارک بادت

ساقیا آمدن عید، مبارک بادت

ساقیا آمدنِ عید، مبارک بادت
وان مَواعید که کردی، مَرَواد از یادت

در شگفتم که در این مدّتِ ایّامِ فراق
برگرفتی ز حریفان دل و دل می‌دادت

برسان بندگیِ دختر رَز، گو به درآی
که دَم و همّت ما کرد ز بند، آزادت

شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست
جای غم باد، مَر آن دل که نخواهد شادت

شکر ایزد که ز تاراجِ خزان رخنه نیافت
بوستانِ سمن و سرو و گل و شمشادت

چشمِ بد دور کز آن تفرقه‌ات بازآورد
طالعِ ناموَر و دولتِ مادرزادت

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح
ور نه طوفانِ حوادث بِبَرَد بُنیادت








  دیوان حافظ -  سحرم دولت بیدار به بالین آمد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

تمام روز ازان همچو شمع خاموشیم
که خرج آه سحر می‌شود نفس ما را
«صائب تبریزی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

بشریت

(بَ شَ یَّ) [ ع. ] (اِ.)
۱- وضع یا کیفیت بشر بودن.
۲- نوع انسان، مجموعه انسان‌ها.
۳- منش یا رفتار انسانی، انسانیت.

دیدگاهتان را بنویسید