دیوان حافظ – ساقیا آمدن عید، مبارک بادت

ساقیا آمدن عید، مبارک بادت

ساقیا آمدنِ عید، مبارک بادت
وان مَواعید که کردی، مَرَواد از یادت

در شگفتم که در این مدّتِ ایّامِ فراق
برگرفتی ز حریفان دل و دل می‌دادت

برسان بندگیِ دختر رَز، گو به درآی
که دَم و همّت ما کرد ز بند، آزادت

شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست
جای غم باد، مَر آن دل که نخواهد شادت

شکر ایزد که ز تاراجِ خزان رخنه نیافت
بوستانِ سمن و سرو و گل و شمشادت

چشمِ بد دور کز آن تفرقه‌ات بازآورد
طالعِ ناموَر و دولتِ مادرزادت

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح
ور نه طوفانِ حوادث بِبَرَد بُنیادت








  شاهنامه فردوسی - ستايش سلطان محمود
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

این شیشه پاره‌ها که درین خاک ریخته است
در بوتهٔ گداز به هم باز می‌رسد
«صائب تبریزی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

خر

(خَ) [ په. ] (اِ.) پستانداری از راسته فردسمان جزو خانواده اسبان. حیوانی بارکش دارای گوش‌های دراز و یال کوتاه، درازگوش. ؛ ~آوردن و باقالی بار کردن کنایه از: دچار دردسر و رسوایی شدن. ؛ ~ خود راندن کنایه از: تنها به مسایل خود توجه کردن. ؛ ~ رنگ کردن کنایه از: مردم ساده را فریفتن.

دیدگاهتان را بنویسید