دیوان حافظ – زلفت هزار دل به یکی تاره مو ببست

زلفت هزار دل به یکی تاره مو ببست

زلفت هزار دل به یکی تاره مو ببست
راه هزار چاره‌گر از چار سو ببست

تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافه‌ایّ و دَرِ آرزو ببست

شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو
ابرو نُمود و جلوه‌گری کرد و رو ببست

ساقی به چند رنگ، می اندر پیاله ریخت
این نقش‌ها نگر که چه خوش در کدو ببست

یا رب چه غمزه کرد صُراحی که خون خُم
با نعره‌های قُلقُلش اندر گلو ببست

مطرب چه پرده ساخت که در پردهٔ سماع
بر اهل وجد و حال، درِ های و هو ببست

حافظ! هر آن که عشق نَورزید و وصل خواست
احرامِ طوفِ کعبهٔ دل بی وضو ببست

  دیوان حافظ - خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

در وصل و هجر، سوختگان گریه می‌کنند
از بهر شمع، خلوت و محفل برابرست
«صائب تبریزی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

اسلیمی

( اِ ) (ص نسب.) (اِمر.) نوعی از نقش و نگار، مرکب از ساقه‌های حلزونی شکل گل‌های مختلف با برگ‌های متنوع که در کتیبه‌ها، نقاشی‌ها، کاشی کاری‌ها و گچ بری‌ها ترسیم می‌کنند.

دیدگاهتان را بنویسید