دیوان حافظ – زاهد خلوت‌نشین دوش به میخانه شد

زاهد خلوت‌نشین دوش به میخانه شد

زاهدِ خلوت‌نشین، دوش به مِیخانه شد
از سرِ پیمان بِرَفت، با سرِ پیمانه شد

صوفیِ مجلس که دی، جام و قدح می‌شکست
باز به یک جرعه می، عاقل و فرزانه شد

شاهدِ عهدِ شباب، آمده بودش به خواب
باز به پیرانه سر، عاشق و دیوانه شد

مُغْبَچه‌ای می‌گذشت، راه‌زنِ دین و دل
در پِیِ آن آشنا، از همه بیگانه شد

آتشِ رخسارِ گُل، خرمنِ بلبل بسوخت
چهرهٔ خندانِ شمع، آفتِ پروانه شد

گریهٔ شام و سحر، شُکر که ضایع نگشت
قطرهٔ بارانِ ما، گوهرِ یک‌دانه شد

نرگسِ ساقی بِخوانْد، آیتِ افسون‌گری
حلقهٔ اورادِ ما، مجلسِ افسانه شد

منزلِ حافظ کنون، بارگهِ پادشاست
دل بَرِ دل‌دار رفت، جان بَرِ جانانه شد



  دیوان حافظ - ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

سال‌ها پیروی مذهب رندان کردم
تا به فتوی خرد حرص به زندان کردم
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

پارسی

(ص نسب.) ۱- منسوب به پارس، پارسی.
۲- ایرانی. ۳- زرتشتی به ویژه زرتشتی ساکن هندوستان. ج. پارسیان. ۴- زبان مردم پارس، فارسی ؛ماه‌های ~دوازده ماه سال شمسی ایرانیان: فروردین، اردیبهشت، خرداد، تیر، مرداد، شهریور، مهر، آبان، آذر، دی، بهمن، اسفندارمذ. ؛روزهای ~ سی روز ماه شمسی ایرانیان: هرمز، بهمن، اردیبهشت، شهریور، اسفندارمذ، خرداذ، مرداد، دی بآذر، آذر، آبان، خور، ماه، تیر، گوش، دی بمهر، مهر، سروش، رشن، فروردین، بهرا م، رام، باز، دی بدین، دین، ارد، اشتاذ، آسمان، زامیاذ، مهراسفند، انیران.

دیدگاهتان را بنویسید