دیوان حافظ – زاهد خلوت‌نشین دوش به میخانه شد

زاهد خلوت‌نشین دوش به میخانه شد

زاهدِ خلوت‌نشین، دوش به مِیخانه شد
از سرِ پیمان بِرَفت، با سرِ پیمانه شد

صوفیِ مجلس که دی، جام و قدح می‌شکست
باز به یک جرعه می، عاقل و فرزانه شد

شاهدِ عهدِ شباب، آمده بودش به خواب
باز به پیرانه سر، عاشق و دیوانه شد

مُغْبَچه‌ای می‌گذشت، راه‌زنِ دین و دل
در پِیِ آن آشنا، از همه بیگانه شد

آتشِ رخسارِ گُل، خرمنِ بلبل بسوخت
چهرهٔ خندانِ شمع، آفتِ پروانه شد

گریهٔ شام و سحر، شُکر که ضایع نگشت
قطرهٔ بارانِ ما، گوهرِ یک‌دانه شد

نرگسِ ساقی بِخوانْد، آیتِ افسون‌گری
حلقهٔ اورادِ ما، مجلسِ افسانه شد

منزلِ حافظ کنون، بارگهِ پادشاست
دل بَرِ دل‌دار رفت، جان بَرِ جانانه شد



  شاهنامه فردوسی - رفتن ايرج به نزد برادران
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

اين تويي يا که خيال بتي آراسته است
گر تويي بهر خدا از نظرم زود مرو
«پژمان بختياري»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

کشیده

(کَ دَ یا دِ)
۱- (ص مف.) امتداد داده، ممتد.
۲- به سوی خود آورده.
۳- جذب کرده، مجذوب.
۴- تحمل کرده.
۵- برده، حمل کرده.
۶- حرکت داده.
۷- رسم کرده، خط کشیده.
۸- نقاشی کرده.
۹- سنجیده.
۱۰ - نوشیده.
۱۱ - برآورده.
۱۲ - ریخته در ظرف (غذا).
۱۳ - گسترده.
۱۴ - دور کرده.
۱۵ - (ص.) بلند، دراز.
۱۶ - (اِ.) (عا.) سیلی.

دیدگاهتان را بنویسید