دیوان حافظ – زاهد خلوت‌نشین دوش به میخانه شد

زاهد خلوت‌نشین دوش به میخانه شد

زاهدِ خلوت‌نشین، دوش به مِیخانه شد
از سرِ پیمان بِرَفت، با سرِ پیمانه شد

صوفیِ مجلس که دی، جام و قدح می‌شکست
باز به یک جرعه می، عاقل و فرزانه شد

شاهدِ عهدِ شباب، آمده بودش به خواب
باز به پیرانه سر، عاشق و دیوانه شد

مُغْبَچه‌ای می‌گذشت، راه‌زنِ دین و دل
در پِیِ آن آشنا، از همه بیگانه شد

آتشِ رخسارِ گُل، خرمنِ بلبل بسوخت
چهرهٔ خندانِ شمع، آفتِ پروانه شد

گریهٔ شام و سحر، شُکر که ضایع نگشت
قطرهٔ بارانِ ما، گوهرِ یک‌دانه شد

نرگسِ ساقی بِخوانْد، آیتِ افسون‌گری
حلقهٔ اورادِ ما، مجلسِ افسانه شد

منزلِ حافظ کنون، بارگهِ پادشاست
دل بَرِ دل‌دار رفت، جان بَرِ جانانه شد



  شاهنامه فردوسی - هفت خوان رستم
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

چون به هنگام وفا هیچ ثباتیت نبود
می‌کنم شکر که بر جور دوامی داری
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

نگون

(نِ) (ص.) خم شده، واژگون.

نگون بخت

(نِ بَ) (ص مر.) بدبخت، سیاه بخت.

نگون طشت

(~. طَ) (ص مر.) (کن.) آسمان.

نگونسار

(نِ) (ص مر.) سرازیر، آویخته شده.

نگژده

(نِ گَ دِ) (اِ.) کوزه، ظرف آبخوری سفالی.

نگین

(نِ) (اِ.)
۱- سنگ قیمتی که روی انگشتر نصب کنند.
۲- مُهر پادشاهان.

نی

(نَ) (حر.) نه، نا.

نی

(نِ یا نَ) (اِ.)
۱- گیاهی است آبی با شاخه‌های بلند و تو خالی که در زمین‌های باتلاقی و مرطوب می‌روید.

نی

(نِ) (اِ.) سازی بادی از ساقه نی با چوب باریک و پنج سوراخ.

نی انبان

(نِ یا نَ. اَ) (اِمر.) نوعی نی (نای) که آلتی دمیدنی همراه دارد، شبیه انبان.

نی بست

(نِ یا نَ بَ) (اِمر.) محوطه‌ای که با نی محصور کنند.

نی دوده

(نِ یا نَ دِ) (اِمر.) آلتی است برای کشیدن شیره تریاک که مانند وافور دارای حقه گلی است و چوبی دارد و شیره را با چراغ به وسیله آن می‌کشند.

نی شکر

(نَ شَ یا نِ ش کَ) [ په. ] (اِمر.) نوعی از نی با ساقه‌های بلند که برگ‌های دراز و گل‌های سرخ کم رنگ دارد. در داخل آن شیره‌ای وجود دارد که از آن شکر به دست می‌آورند.

نی قلیان

(نِ قَ)
۱- (اِمر.) نی ای که از آن قلیان سازند.
۲- (ص مر.) (عا.) شخص لاغر اندام.

نی لبک

(نِ لَ بَ) (اِمر.) نی کوچک که با لب نواخته می‌شود.

نی نی

(اِ.) (عا.)
۱- مردمک چشم.
۲- (عا.) عروسک به زبان کودکان
۴- بچه کوچولو.

نی پیچ

(نِ یا نَ) (اِمر.) لوله ساخته از مفتول یا غیره که بر او آن پوست یا پارچه گرفته، یک سر آن به قلیان متصل است و سر دیگر به دهان (به هنگام کشیدن قلیان).

نیا

(اِ.) جد، پدر بزرگ.

نیابت

(نِ بَ) [ ع. نیابه ] (اِمص.) خلافت، جانشینی.

نیابت داشتن

(~. تَ) [ ع - فا. ] (مص ل.) نایب بودن، جانشین بودن.


دیدگاهتان را بنویسید