دیوان حافظ – رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد

رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد

رو بر رَهَش نهادم و بر من گذر نکرد
صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد

سیلِ سرشک ما ز دلش کین به در نَبُرد
در سنگِ خاره قطرهٔ باران اثر نکرد

یا رب تو آن جوانِ دلاور نگاه‌دار
کز تیرِ آهِ گوشه‌نشینان حذر نکرد

ماهی و مرغْ دوش ز افغانِ من نَخُفت
وان شوخْ‌دیده بین که سر از خواب برنکرد

می‌خواستم که میرَمَش اندر قدم چو شمع
او خود گذر به ما چو نسیمِ سحر نکرد

جانا کدام سنگدلِ بی‌کفایت است
کاو پیشِ زخمِ تیغِ تو جان را سپر نکرد؟

کِلکِ زبان‌بریدهٔ حافظ در انجمن
با کس نگفت رازِ تو تا تَرکِ سر نکرد




  دیوان حافظ - رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

هر کجا رفتیم داغی بر دل ما تازه شد
سوخت آخر جنس ما از گرمی بازارها
«بیدل دهلوی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

اشارت

(اِ رَ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) با دست چیزی را نشان دادن.
۲- با حرکت دست و چشم و ابرو مطلبی را القا کردن.
۳- (اِ.) دستور، فرمان.
۴- رمز، ایماء.
۵- (اِمص.) تقریر، بیان. اشاعت (اِ عَ) [ ع. اشاعه ] (مص م.)
۱- شایع کردن، پراکندن.
۲- فاش نمودن

دیدگاهتان را بنویسید