دیوان حافظ – روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست

روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست

رویِ تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در غنچه‌ای هنوز و صدت عندلیب هست

گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست
چون من در آن دیار هزاران غریب هست

در عشق، خانقاه و خرابات فرق نیست
هر جا که هست پرتوِ رویِ حبیب هست

آن جا که کارِ صومعه را جلوه می‌دهند
ناقوسِ دِیرِ راهب و نامِ صلیب هست

عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست

فریادِ حافظ این همه آخِر به هرزه نیست
هم قصه‌ای غریب و حدیثی عجیب هست


  دیوان حافظ - چه مستی است ندانم که رو به ما آورد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

هر چراغی در ره گمگشته ای افروختم
در شب تار عدم شمع مزاری شد مرا
«رهی معیری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

نعناع

(نَ) [ ع. ] (اِ.)گیاهی است از تیره دو لپه‌ای‌های پیوسته گلبرگ که سردسته تیره نعناعیان می‌باشد و جز سبزی‌های خوراکی است. این گیاه همه آثار نیرو دهنده و باد شکن و خلط آور را دارا است. ؛ ~ داغِ چیزی را زیاد کردن چیزی را زیاد بزرگ و مهم جلوه دادن.

دیدگاهتان را بنویسید