دیوان حافظ – روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست

روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست

رویِ تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در غنچه‌ای هنوز و صدت عندلیب هست

گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست
چون من در آن دیار هزاران غریب هست

در عشق، خانقاه و خرابات فرق نیست
هر جا که هست پرتوِ رویِ حبیب هست

آن جا که کارِ صومعه را جلوه می‌دهند
ناقوسِ دِیرِ راهب و نامِ صلیب هست

عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست

فریادِ حافظ این همه آخِر به هرزه نیست
هم قصه‌ای غریب و حدیثی عجیب هست


  شاهنامه فردوسی - كشته شدن نوذر به دست افراسياب
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

كاش ابراهيم برگردد كه قربانی كند
اين دل سرگشته ی بيچاره را جای پسر
«مرضیه فریدونی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

نظر

(نَ ظَ) [ ع. ]
۱- (مص م.) نگاه کردن، نگریستن،
۲- به نظر آوردن.
۳- مورد توجه قرار دادن چیزی را به جهت دفع چشم زخم.
۴- (اِمص.) نگاه، نگرش.
۵- (اِ.) فکر، اندیشه، رأی.
۶- جهت، جنبه.
۷- وضع دو ستاره نسبت به یکدیگر (نجوم).

دیدگاهتان را بنویسید