دیوان حافظ – روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست

روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست

رویِ تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در غنچه‌ای هنوز و صدت عندلیب هست

گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست
چون من در آن دیار هزاران غریب هست

در عشق، خانقاه و خرابات فرق نیست
هر جا که هست پرتوِ رویِ حبیب هست

آن جا که کارِ صومعه را جلوه می‌دهند
ناقوسِ دِیرِ راهب و نامِ صلیب هست

عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست

فریادِ حافظ این همه آخِر به هرزه نیست
هم قصه‌ای غریب و حدیثی عجیب هست


  دیوان حافظ - ساقی بیار باده که ماه صیام رفت
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

می صبوح و شکرخواب صبحدم تا چند
به عذر نیم شبی کوش و گریه سحری
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

مو

(اِ.)
۱- رشد خارجی روی پوست به صورت رشته‌های محکم نخ مانند به ویژه رشته‌های رنگیزه داری که پوشش ویژه یک پستاندار است. ۲- پوشش مویی یک جانور یا بخشی از بدن به ویژه پوشش مویی سر انسان. ؛~ی دماغ (کن.) مزاحم. ؛~ را از ماست کشیدن (کن.) بسیار دقیق بودن (به ویژه در حساب و کتاب). ؛~ها را در آسیاب سفید نکردن (کن.) گذشت عمر و داشتن تجربه.

دیدگاهتان را بنویسید